Dictiornary-Farsi | بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان


Other Matches

informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
Floret [rosette]	[طرح گل رزی با حالتی منظم و هندسی که جلوه ای از یک شکوفه را مجسم می سازد.]
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
diagrammatic	وابسته بشکل یاخط هندسی نمایش داده شده باخطوط هندسی
wanting	بدون
ex-	بدون
and no mistake	بدون شک
obtrusively	بدون حق
unstressed	بدون مد
i'll warrant	بدون شک
goalless	بدون گل
undoubtedly	بدون شک
acheilous	بدون لب
acheilos	بدون لب
ex	بدون
doubtlessly	بدون شک
bottomless	بدون ته
without	بدون
not nearctic	بدون
to a certainty	بدون شک
undoubted	بدون شک
sans	بدون
but	بدون
indubitable	بدون شک
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
without recourse	بدون رجوع
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
workless	بدون عمل
backless	بدون پشت
wing it <idiom>	بدون آمادگی
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
faceless	بدون صورت
excluding meals	بدون غذا
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
acarpous	بدون میوه
inapproachable	بدون دسترسی
glabrous	بدون کرک
backless	بدون پشتی
cold turkey	بدون آمادگی
faceless	بدون ویژگی
unceasing	بدون وقفه
unexceptional	بدون استثنا
unmanned	بدون سرنشین
incommunicable	بدون رابطه
safely	بدون خطر
constantly	بدون تغییر
unprofitable	بدون سود
incognizant	بدون شناسایی
indistinctively	بدون فرق
unoccupied	بدون مستاجر
unselfish	بدون خودخواهی
adrift	بدون هدف
zero elasticity	بدون کشش
immusical	بدون هماهنگی
smokeless	بدون دود
acid free	بدون اسید
seamless	بدون درز
intestate	بدون وصیت
exposed	بدون پوشش
undoubted	بدون تردید
indolently	بدون درد
ametabolous	بدون دگردیسی
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
guilelessly	بدون تزویر
hands down	بدون احتیاط
holdless	بدون گیره
acranial	بدون کاسهء سر
acold	بدون احساسات
irrespective	بدون مراعات
immethodical	بدون اسلوب
achlamydeous	بدون پوشش
immediately	بدون واسطه
aimlessly	بدون مقصد
anechoic	بدون انعکاس
unconditional	بدون قیدوشرط
standstill	بدون حرکت
indiscriminately	بدون تمیز
free trader	بدون گمرک
disposed	بدون پوشش
unwary	بدون نگرانی
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
without recourse	بدون حق مراجعه
unblushing	بدون شرم
undue	بدون مداخله
no doubt	بدون تردید
non delay	بدون تاخیر
nonboresafe	بدون ضامن
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
soilless	بدون خاک
nonstop	بدون توقف
shockless	بدون ضربه
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
strikeless	بدون ضربت
inoffensive	بدون زنندگی
expired	بدون اعتبار
unaligned	بدون صف ارایی
unadvised	بدون اطلاع
toeless	بدون پنجه
confidently	بدون شبهه
terrorless	بدون ترس
termless	بدون شرط
tenantless	بدون مستاجر
nonsyllabic	بدون هجایی
shadeless	بدون سایه
recoilless	بدون لنگر
quiescently	بدون جنبش
prosaically	بدون لطافت
insecure	بدون ایمنی
pathless	بدون جاده
notwithstanding	بدون توجه
involuntarily	بدون اراده
toothless	بدون دندانه
bloodless	بدون خونریزی
indubitable	بدون تردید
run on	بدون وقفه
continuously	بدون توقف
searchless	بدون جستجو
unfurnished	بدون اثاثیه
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
scoreless	بدون امتیاز
inaction	بدون فعالیت
sans recours	بدون رجوع
sans ceremonie	بدون تشریفات
unresponsive	بدون احتیاط
on the square	بدون کجی
irrespective of	بدون ملاحظه
without justification	بدون مجوز
faultless	بدون خطا
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
inofficial	بدون اجازه
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون سراغاز
inoperculate	بدون دریچه
untitled	بدون عنوان
vibrationless	بدون لرزه
consistently	بدون تناقض
voteless	بدون رای
inelastic	بدون کشش
unalloyed	بدون الیاژ
ingenuously	بدون تزویر
with in compass	بدون مبالغه
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
intolerantly	بدون بردباری
warless	بدون جنگ
unsigned	بدون امضاء
vainly	بدون نتیجه
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
inviscid	بدون لزوجت
irreflexive	بدون واکنش
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
endless	بدون پایان
undeviating	بدون تردیدرای
unattended	بدون متصدی
unspotted	بدون الودگی
unsprung	بدون فنر
blankly	بدون مقصودیامعنی
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
unpromising	بدون امید
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
unmaned	بدون سرنشین
undeviating	بدون انحراف
fruitlessly	بدون نتیجه
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
non-taxable <adj.>	بدون مالیات
bared	بدون روکش
tax-exempt <adj.>	بدون مالیات
immaculate <adj.>	بدون مشکل
tax-free <adj.>	بدون مالیات
free from error <adj.>	بدون مشکل
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
barer	بدون روکش