Dictiornary-Farsi | بدون عذر موجه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
unauthorized	بدون عذر موجه


Other Matches

well-founded	موجه
justifiable	موجه
justifiable reason	دلیل موجه
inexcusable	غیر موجه
legitimises	موجه کردن
Plausible excuse	عذر موجه
legitimization	موجه کردن
primafacie	موجه نما
legitimised	موجه کردن
justifiable reason	علت موجه
adequate reasons	دلائل موجه
legitimizes	موجه کردن
legitimizing	موجه کردن
good excuse	عذر موجه
legitimized	موجه کردن
legitimize	موجه کردن
excusable homicide	قتل موجه
legitimising	موجه کردن
A valid [plaueible, acceptable] excuse.	عذر موجه
Lsme ( flimsy , feeble ) excuse .	عذر غیر موجه
justifiable homicide	قتل باعذر موجه
justifiable homicides	قتل باعذر موجه
good	معتبر موجه نسبتا" زیاد
account	دلیل موجه اقامه کردن
plausibly	بطور حق بجانب یا موجه نما
an implausible excuse	بهانه یا عذر غیر موجه
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
reasonableness	موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
unstressed	بدون مد
acheilos	بدون لب
ex	بدون
undoubted	بدون شک
bottomless	بدون ته
but	بدون
without	بدون
indubitable	بدون شک
acheilous	بدون لب
i'll warrant	بدون شک
sans	بدون
doubtlessly	بدون شک
to a certainty	بدون شک
wanting	بدون
not nearctic	بدون
ex-	بدون
obtrusively	بدون حق
goalless	بدون گل
and no mistake	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
consistently	بدون تناقض
quiescently	بدون جنبش
prosaically	بدون لطافت
faultless	بدون خطا
sans ceremonie	بدون تشریفات
scoreless	بدون امتیاز
inviscid	بدون لزوجت
pathless	بدون جاده
on the square	بدون کجی
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
run on	بدون وقفه
sans recours	بدون رجوع
recoilless	بدون لنگر
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
shockless	بدون ضربه
unfunded	بدون سرمایه
unlined	بدون استر
unlined	بدون پوشش
unspotted	بدون الودگی
unsprung	بدون فنر
unmaned	بدون سرنشین
unmannered	بدون اداب
unmennerly	بدون اداب
unpromising	بدون امید
unsigned	بدون امضاء
voteless	بدون رای
untitled	بدون عنوان
untitled	بدون سراغاز
unvalued	بدون ارج
unvocal	بدون موسیقی
vacant succession	بدون جانشین
valveless	بدون سوپاپ
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
soilless	بدون خاک
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
tenantless	بدون مستاجر
unadvised	بدون اطلاع
termless	بدون شرط
terrorless	بدون ترس
toeless	بدون پنجه
safely	بدون خطر
unaligned	بدون صف ارایی
unoccupied	بدون مستاجر
unblushing	بدون شرم
undeviating	بدون انحراف
undeviating	بدون تردیدرای
strikeless	بدون ضربت
vibrationless	بدون لرزه
discontinuously	بدون اتصال
toothless	بدون دندانه
by rote	بدون فکر
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
bloodlessly	بدون خونریزی
undue	بدون مداخله
cordless	بدون سیم
dealated	بدون بال
degas	بدون گازکردن
involuntarily	بدون اراده
disconnectedly	بدون ارتباط
dimensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
bloodless	بدون خونریزی
deice	بدون یخ کردن
immediately	بدون واسطه
bareheaded	بدون کلاه
awless	بدون بیم
acold	بدون احساسات
acid free	بدون اسید
unalloyed	بدون الیاژ
adrift	بدون هدف
unselfish	بدون خودخواهی
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
acranial	بدون کاسهء سر
air dry	بدون رطوبت
ametabolic	بدون دگردیسی
avirulent	بدون شدت
expired	بدون اعتبار
asymptomatic	بدون علامت
guilelessly	بدون تزویر
anechoic	بدون انعکاس
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
ametabolous	بدون دگردیسی
acarpous	بدون میوه
notwithstanding	بدون توجه
irrespective	بدون مراعات
inoperculate	بدون دریچه
inofficial	بدون اجازه
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
intolerantly	بدون بردباری
inoffensive	بدون زنندگی
irreflexive	بدون واکنش
nonsyllabic	بدون هجایی
nonstop	بدون توقف
nonboresafe	بدون ضامن
unattended	بدون متصدی
non delay	بدون تاخیر
no doubt	بدون تردید
endless	بدون پایان
irrespective of	بدون ملاحظه
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
indubitable	بدون تردید
free play	بدون محدودیت
free of tax	بدون مالیات
free from slip	بدون لغزش
free from backlash	بدون لقی
insecure	بدون ایمنی
flavorless	بدون مزه
failure free	بدون خرابی
free trader	بدون گمرک
fruitlessly	بدون نتیجه
glabrous	بدون کرک
inapproachable	بدون دسترسی
immusical	بدون هماهنگی
immethodical	بدون اسلوب
holdless	بدون گیره
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
hands down	بدون احتیاط