Dictiornary-Farsi | بدون لطمه زدن به حق غیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
without prejudice	بدون لطمه زدن به حق غیر


Other Matches

prejudices	لطمه
stroke	لطمه
stroked	لطمه
strokes	لطمه
stroking	لطمه
brunt	لطمه
shock	لطمه
prejudice	لطمه
shocked	لطمه
shocks	لطمه
injury	لطمه
endamage	لطمه زدن
it will injure his prestige	به حیثیت او لطمه یا اسیب زد
deflationary gap	لطمه ناشی از رکود اقتصادی
antibiotics	مانع ایجاد لطمه بزندگی
antibiotic	مانع ایجاد لطمه بزندگی
indemnify	لطمه زدن به اذیت کردن
that is an offences to moralit	لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
but	بدون
not nearctic	بدون
i'll warrant	بدون شک
without	بدون
unstressed	بدون مد
indubitable	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
sans	بدون
to a certainty	بدون شک
obtrusively	بدون حق
and no mistake	بدون شک
ex	بدون
undoubted	بدون شک
ex-	بدون
acheilous	بدون لب
acheilos	بدون لب
goalless	بدون گل
bottomless	بدون ته
wanting	بدون
vibrationless	بدون لرزه
voteless	بدون رای
on the square	بدون کجی
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
faultless	بدون خطا
consistently	بدون تناقض
pathless	بدون جاده
unmaned	بدون سرنشین
unsprung	بدون فنر
unpromising	بدون امید
unsigned	بدون امضاء
untitled	بدون عنوان
nonboresafe	بدون ضامن
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
unequivocal	بدون ابهام
untitled	بدون سراغاز
termless	بدون شرط
unwary	بدون نگرانی
nonstop	بدون توقف
nonsyllabic	بدون هجایی
unequivocally	بدون ابهام
unspotted	بدون الودگی
unlined	بدون پوشش
soilless	بدون خاک
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
unfeigned	بدون تصنع
strikeless	بدون ضربت
tenantless	بدون مستاجر
undeviating	بدون تردیدرای
terrorless	بدون ترس
undeviating	بدون انحراف
unaligned	بدون صف ارایی
unadvised	بدون اطلاع
safely	بدون خطر
unoccupied	بدون مستاجر
cordless	بدون سیم
unfinanced	بدون پشتوانه
constantly	بدون تغییر
shockless	بدون ضربه
disposed	بدون پوشش
prosaically	بدون لطافت
quiescently	بدون جنبش
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
recoilless	بدون لنگر
unceasing	بدون وقفه
run on	بدون وقفه
sans ceremonie	بدون تشریفات
unblushing	بدون شرم
sans recours	بدون رجوع
scoreless	بدون امتیاز
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
toeless	بدون پنجه
disconnectedly	بدون ارتباط
by rote	بدون فکر
bloodlessly	بدون خونریزی
toothless	بدون دندانه
bareheaded	بدون کلاه
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
immediately	بدون واسطه
bloodless	بدون خونریزی
dimensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
notwithstanding	بدون توجه
deice	بدون یخ کردن
involuntarily	بدون اراده
degas	بدون گازکردن
dealated	بدون بال
awless	بدون بیم
undue	بدون مداخله
avirulent	بدون شدت
vainly	بدون نتیجه
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
acarpous	بدون میوه
unselfish	بدون خودخواهی
unalloyed	بدون الیاژ
blankly	بدون مقصودیامعنی
acold	بدون احساسات
asymptomatic	بدون علامت
anechoic	بدون انعکاس
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
ametabolous	بدون دگردیسی
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
acranial	بدون کاسهء سر
adrift	بدون هدف
ingenuously	بدون تزویر
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
immusical	بدون هماهنگی
inofficial	بدون اجازه
inoperculate	بدون دریچه
non delay	بدون تاخیر
no doubt	بدون تردید
unattended	بدون متصدی
irrespective of	بدون ملاحظه
endless	بدون پایان
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
intolerantly	بدون بردباری
immethodical	بدون اسلوب
holdless	بدون گیره
humble	بدون ارتفاع
free of tax	بدون مالیات
free from slip	بدون لغزش
free from backlash	بدون لقی
indubitable	بدون تردید
flavorless	بدون مزه
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
insecure	بدون ایمنی
inaction	بدون فعالیت
free play	بدون محدودیت
humblest	بدون ارتفاع
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
glabrous	بدون کرک
fruitlessly	بدون نتیجه
free trader	بدون گمرک
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
discontinuously	بدون اتصال
warless	بدون جنگ
bared	بدون روکش
barer	بدون روکش
bares	بدون روکش
barest	بدون روکش
baring	بدون روکش