Dictiornary-Farsi | بدون معطلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
promptly	بدون معطلی


Search result with all words

without d.	بیدرنگ بدون معطلی
at the drop of a hat <idiom>	بدون هیچ گونه معطلی
Other Matches

demurrage	هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
demurrage	معطلی
detention	معطلی
detentions	معطلی
two days d	دو روز معطلی
demurrage	کرایه معطلی
machine down time	زمان معطلی دستگاه
lay day	روز معطلی در بندر
machine idle time	زمان معطلی دستگاه
It was not worth all that delay .	به اینهمه معطلی نمی ارزید
surcharges	هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge	هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
bottomless	بدون ته
and no mistake	بدون شک
not nearctic	بدون
i'll warrant	بدون شک
wanting	بدون
ex-	بدون
obtrusively	بدون حق
unstressed	بدون مد
doubtlessly	بدون شک
acheilos	بدون لب
goalless	بدون گل
undoubted	بدون شک
but	بدون
without	بدون
to a certainty	بدون شک
indubitable	بدون شک
ex	بدون
acheilous	بدون لب
undoubtedly	بدون شک
sans	بدون
cold turkey	بدون آمادگی
prosaically	بدون لطافت
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
ametabolic	بدون دگردیسی
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
wing it <idiom>	بدون آمادگی
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
air dry	بدون رطوبت
achromic	بدون ترخیم
acid free	بدون اسید
recoilless	بدون لنگر
consistently	بدون تناقض
unmanned	بدون سرنشین
acranial	بدون کاسهء سر
unexceptional	بدون استثنا
faultless	بدون خطا
quiescently	بدون جنبش
acold	بدون احساسات
ametabolous	بدون دگردیسی
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
nonsyllabic	بدون هجایی
nonstop	بدون توقف
untitled	بدون سراغاز
nonboresafe	بدون ضامن
unwary	بدون نگرانی
bloodlessly	بدون خونریزی
non delay	بدون تاخیر
disposed	بدون پوشش
no doubt	بدون تردید
excluding meals	بدون غذا
bareheaded	بدون کلاه
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
anechoic	بدون انعکاس
pathless	بدون جاده
asymptomatic	بدون علامت
safely	بدون خطر
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
unoccupied	بدون مستاجر
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
on the square	بدون کجی
indiscriminately	بدون تمیز
achromatic	بدون ترخیم
tenantless	بدون مستاجر
inaction	بدون فعالیت
unfurnished	بدون اثاثیه
confidently	بدون شبهه
unpromising	بدون امید
unresponsive	بدون احتیاط
unmennerly	بدون اداب
unmannered	بدون اداب
continuously	بدون توقف
unsigned	بدون امضاء
bachelors	بدون عیال
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
undue	بدون مداخله
unvocal	بدون موسیقی
unvalued	بدون ارج
untitled	بدون عنوان
unadvised	بدون اطلاع
bachelor	بدون عیال
unmaned	بدون سرنشین
indubitable	بدون تردید
termless	بدون شرط
toothless	بدون دندانه
terrorless	بدون ترس
notwithstanding	بدون توجه
unblushing	بدون شرم
involuntarily	بدون اراده
toeless	بدون پنجه
immediately	بدون واسطه
bloodless	بدون خونریزی
undeviating	بدون انحراف
undeviating	بدون تردیدرای
unsprung	بدون فنر
unspotted	بدون الودگی
unlined	بدون پوشش
unlined	بدون استر
unfunded	بدون سرمایه
insecure	بدون ایمنی
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
unaligned	بدون صف ارایی
vacant succession	بدون جانشین
backless	بدون پشتی
sans ceremonie	بدون تشریفات
sans recours	بدون رجوع
unselfish	بدون خودخواهی
without recourse	بدون رجوع
unattended	بدون متصدی
without recourse	بدون حق مراجعه
adrift	بدون هدف
unequivocally	بدون ابهام
backless	بدون پشت
achlamydeous	بدون پوشش
run on	بدون وقفه
acarpous	بدون میوه
zero elasticity	بدون کشش
workless	بدون عمل
unequivocal	بدون ابهام
without justification	بدون مجوز
unalloyed	بدون الیاژ
endless	بدون پایان
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
voteless	بدون رای
vibrationless	بدون لرزه
strikeless	بدون ضربت
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
scoreless	بدون امتیاز
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
shockless	بدون ضربه
vainly	بدون نتیجه
blankly	بدون مقصودیامعنی
with in compass	بدون مبالغه
soilless	بدون خاک
valveless	بدون سوپاپ
non-assessable <adj.>	بدون مالیات
bared	بدون روکش
barer	بدون روکش
inapproachable	بدون دسترسی
bares	بدون روکش
barest	بدون روکش
baring	بدون روکش
incognizant	بدون شناسایی
free trader	بدون گمرک
bare	بدون روکش
barrier-free	بدون حائل
taxless <adj.>	بدون مالیات
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
wireless <adj.>	بدون سیم
cordless <adj.>	بدون سیم
unleaded	بدون سرب
freely	بدون محدودیت
discontinuously	بدون اتصال
harmlessly	بدون صدمه
degas	بدون گازکردن
dealated	بدون بال
indolently	بدون درد
off hand	بدون آمادگی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
indistinctively	بدون فرق
deice	بدون یخ کردن