Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
utilitarianism
بدی هرچیزی بسته بدرجه سودمندی ان برای عامه مردم است
Other Matches
public information
اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
newsworthy
قابل توجه عامه برای درج درروزنامه
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
married accommodation
جا برای مردم متاهل
to have connections
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
oyster bar
میخانهای که صدف برای مردم می اورند
consolidation psychological operation
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
there is a rush for the papers
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
public spirit
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
to make friends
[to make connections]
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
colony
موسسه ای دور از تمدن برای گروهی از مردم
[مانند زندان]
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
carry too far
بدرجه جدی رساندن
calling
سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
peer
هم درجه کردن بدرجه اشرافی
peering
هم درجه کردن بدرجه اشرافی
peered
هم درجه کردن بدرجه اشرافی
to be closed to
[all]
traffic
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
hyperbolize
بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
thermonuclear
وابسته بدرجه حرارت هسته اتمی
three-day retreat
گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی
[برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
supercool
بدرجه سرمای زیر نقطه انجماد رسیدن
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
spss
Social the for StatisticalPackage Sciences بسته اماری برای علوم اجتماعی
k ration
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
flag day
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
flag
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
padding
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
electronic
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
terrorism
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
scripsit
بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
frame
1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
omnibuses
عامه
plebs
عامه
the common people
عامه
the public
عامه
public
عامه
omnibus
عامه
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
public interest
منافع عامه
public interests
مصالح عامه
public
عامه اشکار
public works
فواید عامه
endowments to the public
اوقاف عامه
folkway
عقیده عامه
lowest common denominator
عامه پسند
lowest common denominators
عامه پسند
to win one's spurs
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
availability
سودمندی
advantageousness
سودمندی
efficacy
سودمندی
usability
سودمندی
profitability
سودمندی
serviceableness
سودمندی
effectiveness
سودمندی
remunerativeness
سودمندی
effectuality
سودمندی
productivity
سودمندی
utilization
سودمندی
fruitfulness
سودمندی
applicability
سودمندی
profitableness
سودمندی
helpfulness
سودمندی
utility
سودمندی
usefulness
سودمندی
efficaciousness
سودمندی
value in use
سودمندی
subservience or cy
سودمندی
application
[applicability]
سودمندی
popularity
جلب محبوبیت عامه
conventional
مورد قبول عامه
endowment for the benefit of the public
وقف بر مصالح عامه
popularity
قابل قبول عامه
subjective utility
سودمندی ذهنی
uses
سودمندی استفاده
efficiency
بازده سودمندی
subserviency
سودمندی کمک
use
سودمندی استفاده
subservience
سودمندی کمک
practicalness
سودمندی مفیدیت
the utility of medicines
سودمندی داروها
computer utility
سودمندی کامپیوتر
productiveness
پرکاری سودمندی
efficacity
تاثیر سودمندی
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
putative
مفروض مورد قبول عامه
ochlocracy
حکومت عامه یا گروهی ازمردم
grog
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
populations
تعداد مردم مردم
population
تعداد مردم مردم
jack johnson
د راصطلاح عامه سربازها نارنجک بزرگ المانی
plebiscitary
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
aught
هرچیزی
to get a good return on an investment
بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
loose ends
انتهای شل هرچیزی
crown
بالای هرچیزی
crowns
بالای هرچیزی
loose end
انتهای شل هرچیزی
palm
کف هرچیزی پهنه
palms
کف هرچیزی پهنه
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
rind
پوسته بیرونی هرچیزی
sheeting
هرچیزی بشکل ورقه
cores
مغز ودرون هرچیزی
knife-edges
لبه تیز هرچیزی
knife edge
لبه تیز هرچیزی
blade
هرچیزی شبیه تیغه
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
core
مغز ودرون هرچیزی
rinds
پوسته بیرونی هرچیزی
spindles
هرچیزی شبیه دوک
broadsides
سطح پهن هرچیزی
w
هرچیزی بشکل حرف w
buttoned
هرچیزی شبیه دکمه
buttoning
هرچیزی شبیه دکمه
rattail
هرچیزی شبیه دم موش
spool
هرچیزی شبیه قرقره
spools
هرچیزی شبیه قرقره
petticoat
هرچیزی شبیه شلیته
button
هرچیزی شبیه دکمه
shoulders
هرچیزی شبیه شانه
petticoats
هرچیزی شبیه شلیته
steelyard
هرچیزی شبیه قپان
spindle
هرچیزی شبیه دوک
shoulder
هرچیزی شبیه شانه
nates
هرچیزی شبیه کفل
shouldered
هرچیزی شبیه شانه
shouldering
هرچیزی شبیه شانه
broadside
سطح پهن هرچیزی
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
crumbs
هرچیزی شبیه خرده نان
boats
کرجی هرچیزی شبیه قایق
boat
کرجی هرچیزی شبیه قایق
bonnet
کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
blind
هرچیزی که مانع عبورنور شود
bonnets
کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
blinded
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blinds
هرچیزی که مانع عبورنور شود
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
bolus
قطعه کوچک وگردی از هرچیزی
crumb
هرچیزی شبیه خرده نان
backboard
تخته یا صفحهء پشت هرچیزی
facture
عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
stirrup
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
insigne
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
what have you
<idiom>
هرچیزی که شخص میخواهد و دوست دارد
world is one's oyster
<idiom>
هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
insignia
علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
bond
عهد ومیثاق هرچیزی که شخص رامقیدسازد
stirrups
هرچیزی شبیه رکاب استخوان رکابی
anathema
هرچیزی که مورد لعن واقع شود
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
tub
حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
whiplashes
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
tubs
حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
whiplash
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
lancet
هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
lancets
هرچیزی شبیه نیشتر پنجره نوک تیز
in the clear
<idiom>
رها از هرچیزی که موجب حرکت یا دیدمشکل شود
crow's foot
هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
c
سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
popularize
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularised
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizing
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
dedications
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
pilaster
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
skeins
کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
skein
کلاف نخ یا پشم هرچیزی شبیه کلاف پیچیدن
breast
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
breasts
نوک پستان هرچیزی شبیه پستان
people
مردم
folks
مردم
peopling
مردم
folk
مردم
population
[pop.]
مردم
peopled
مردم
peoples
مردم
public
مردم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com