Dictiornary-Farsi | برادر رضاعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 69 (5 milliseconds)

English	Persian
foster brother	برادر رضاعی


Other Matches

fostered	رضاعی
fosters	رضاعی
fostering	رضاعی
foster	رضاعی
foster mother	مادر رضاعی
fosterling	فرزند رضاعی
foster sister	خواهر رضاعی
foster relationship	خویشاوندی رضاعی
foster relationship	قرابت رضاعی
fosterage	گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
Br	برادر
brorher in law	برادر زن
brother in low	برادر زن
brotherless	بی برادر
fra	برادر
bru	برادر
bro	برادر
fratricide	برادر کش
brothers-in-law	برادر زن
brother-in-law	برادر زن
brother in law	برادر زن
brothers	برادر
brother	برادر
relatives	برادر
full blood	برادر ابوینی
Big Brother	برادر بزرگتر
uterine brother	برادر امی
sib	برادر یا خواهر
half brother	برادر ناتنی
full blood	برادر تنی
nepew	پسر برادر
sisters-in-law	خواهرشوهر زن برادر
aaron	برادر موسی
blood brothers	برادر خوانده
blood brothers	برادر هم خون
blood brother	برادر خوانده
blood brother	برادر هم خون
half-brother	برادر ناتنی
nephew	پسر برادر
half-brothers	برادر ناتنی
sister-in-law	خواهرشوهر زن برادر
siblings	برادر یاخواهر
sibling	برادر یاخواهر
bigbrother	برادر بزرگتر
brother of full blood	برادر تنی
nephews	پسر برادر
brother of half blood	برادر ناتنی
fratricide	برادر کشی
niece	دختر برادر یا خواهر
nieces	دختر برادر یا خواهر
fraternal	برادر وار ائتلافی
half-brother	برادر امی یا ابی
half-brothers	برادر امی یا ابی
half blood brother	برادر امی یا ابوی
imeant his brother	مقصودم برادر اوست
grand niece	نوه برادر یا خواهر
grandniece	نوه برادر یا خواهر
grandnephew	نوه برادر یا خواهر
sister in law	خواهر شوهر زن برادر
My younger brother and sister .	برادر وخواهر کوچک من
grand nephew	نوه برادر یا خواهر
billy	برادر مخفف نام william
billies	برادر مخفف نام william
You are sure a dead ringer for muy brother.	تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
nepotism	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
brother in low	برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
brorher in law	برادر شوهر شوهر خواهر
nepew	پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده