Dictiornary-Farsi | برادر وخواهر کوچک من | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
My younger brother and sister .	برادر وخواهر کوچک من


Other Matches

brother	برادر
brothers	برادر
bru	برادر
fratricide	برادر کش
brorher in law	برادر زن
Br	برادر
brother in low	برادر زن
brotherless	بی برادر
bro	برادر
fra	برادر
relatives	برادر
brother-in-law	برادر زن
brothers-in-law	برادر زن
brother in law	برادر زن
half-brother	برادر ناتنی
foster brother	برادر رضاعی
uterine brother	برادر امی
nepew	پسر برادر
brother of half blood	برادر ناتنی
blood brother	برادر هم خون
nephew	پسر برادر
full blood	برادر ابوینی
sister-in-law	خواهرشوهر زن برادر
sisters-in-law	خواهرشوهر زن برادر
nephews	پسر برادر
half brother	برادر ناتنی
full blood	برادر تنی
bigbrother	برادر بزرگتر
brother of full blood	برادر تنی
blood brother	برادر خوانده
sibling	برادر یاخواهر
fratricide	برادر کشی
siblings	برادر یاخواهر
half-brothers	برادر ناتنی
aaron	برادر موسی
Big Brother	برادر بزرگتر
sib	برادر یا خواهر
blood brothers	برادر هم خون
blood brothers	برادر خوانده
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
grandniece	نوه برادر یا خواهر
grand nephew	نوه برادر یا خواهر
half-brothers	برادر امی یا ابی
grand niece	نوه برادر یا خواهر
half blood brother	برادر امی یا ابوی
grandnephew	نوه برادر یا خواهر
fraternal	برادر وار ائتلافی
half-brother	برادر امی یا ابی
niece	دختر برادر یا خواهر
imeant his brother	مقصودم برادر اوست
sister in law	خواهر شوهر زن برادر
nieces	دختر برادر یا خواهر
gemmule	یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget	آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
billy	برادر مخفف نام william
billies	برادر مخفف نام william
You are sure a dead ringer for muy brother.	تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
jigger	بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board	تخته کوچک برای موجهای کوچک
pannikin	لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble	برامدگی کوچک گره کوچک
nepotism	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
applet	1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
brother in low	برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
brorher in law	برادر شوهر شوهر خواهر
davit	جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
nepew	پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
small fry	کوچک
whiffet	سگ کوچک
pilule	حب کوچک
petty	کوچک
fractional	کوچک
pillule	حب کوچک
micros	کوچک
venule	رگ کوچک
smaller	کوچک
micro	کوچک
exiguousness	کوچک
pipsqueak	کوچک
petit	کوچک
puny	کوچک
tiddly	کوچک
tiddliest	کوچک
tiddlier	کوچک
minuscule	کوچک
pint-size	کوچک
pipsqueaks	کوچک
small	کوچک
culverts	پل کوچک
culvert	پل کوچک
smallest	کوچک
short ton	تن کوچک
seed bud	پر کوچک
pint size	کوچک
minor	کوچک
weensy	کوچک
runty	کوچک
imminution	کوچک
ponceau	پل کوچک
canis minoris	سگ کوچک
ickle	کوچک
weeny	کوچک
minute	کوچک
plumule	پر کوچک
plumelet	پر کوچک
minus cule	کوچک
dinky	کوچک
half pint	کوچک
weenier	کوچک
weeniest	کوچک
canis minor	سگ کوچک
floret	گل کوچک
diminutive	کوچک
dimmers	کوچک
little	کوچک
gracile	کوچک
thumbnails	کوچک
fortalice	دژ کوچک
bantam	کوچک
bantams	کوچک
cerebellum	مخ کوچک
thumbnail	کوچک
splint	برامدگی کوچک
miniaturization	کوچک سازی
pedicel	پای کوچک
pedicel	ساقه کوچک
gorges	دره کوچک
negrillo	زنگی کوچک
inlets	خلیج کوچک
notelet	یادداشت کوچک
nutlet	فندق کوچک
gorged	دره کوچک
glob	کره کوچک
minify	کوچک کردن
gorging	دره کوچک
glob	ذره کوچک
minimizer	کوچک شمار
globs	کره کوچک
minor diameter	قطر کوچک
globs	ذره کوچک
minor exchange	تفاوت کوچک
oliver	چکش کوچک
minicomputer	کامپیوتر کوچک
minus cule	حرف کوچک
peccabillo	گناه کوچک
minor repair	تعمیرات کوچک
papilla	برامدگی کوچک
minor port	بندر کوچک
onager	گورخر کوچک
droplet	قطره کوچک
droplets	قطره کوچک
gorge	دره کوچک
nutlet	هسته کوچک
princeling	شاهزاده کوچک
miniaturizes	کوچک کردن
miniaturize	کوچک کردن
miniaturising	کوچک کردن
miniaturises	کوچک کردن
miniaturised	کوچک کردن
rillet	نهر کوچک
wisps	بقچه کوچک
roe deer	یکجورگوزن کوچک
miniaturizing	کوچک کردن
circlet	دایره کوچک
isles	جزیره کوچک
isle	جزیره کوچک
jaunts	مسافرت کوچک
jaunt	مسافرت کوچک
puniness	کوچک اندامی
trap	محوطه کوچک
radicle	ریشه کوچک
circlets	دایره کوچک
wisp	بقچه کوچک
roughed slab	بلوک کوچک
sprigs	شاخه کوچک
prickle	خراش کوچک
minimizing	کوچک شمردن
minimizes	کوچک شمردن
minimized	کوچک شمردن
minimize	کوچک شمردن
minimising	کوچک شمردن
minimises	کوچک شمردن
minimised	کوچک شمردن
prickled	خراش کوچک
prickles	خراش کوچک
rundlet	بشکه کوچک
sprig	شاخه کوچک
runlet	بشکه کوچک
runnel	نهر کوچک
scatter rug	قالیچه کوچک
whips	تاکل کوچک
whipped	تاکل کوچک
whip	تاکل کوچک
saucers	بشقاب کوچک
point target	هدف کوچک