Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 88 (7 milliseconds)
English	Persian
sib	برادر یا خواهر
Search result with all words
niece	دختر برادر یا خواهر
nieces	دختر برادر یا خواهر
nepotism	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
brorher in law	برادر شوهر شوهر خواهر
brother in low	برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
grand nephew	نوه برادر یا خواهر
grand niece	نوه برادر یا خواهر
grandnephew	نوه برادر یا خواهر
grandniece	نوه برادر یا خواهر
nepew	پسر خواهر برادر زاده یا خواهر زاده
sister in law	خواهر شوهر زن برادر
Other Matches
sister	خواهر
sisters	خواهر
sisten	خواهر
sissy	خواهر
sister in law	خواهر زن
sissies	خواهر
sissified	خواهر
sororicide	خواهر کش
cissies	خواهر
foster sister	خواهر رضاعی
sister ship	کشتی خواهر
step sister	خواهر ناتنی
halfsister	خواهر ناتنی
sororicide	خواهر کشی
half sister	خواهر ناتنی
half-sisters	خواهر ناتنی
half-sister	خواهر ناتنی
brothers-in-law	شوهر خواهر
sisterly	خواهر وار
brother-in-law	شوهر خواهر
nephews	پسر خواهر
brother in law	شوهر خواهر
nephew	پسر خواهر
niece	دختربرادر یا خواهر و غیره
nieces	دختربرادر یا خواهر و غیره
nephews	پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
nephew	پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
brother in low	برادر زن
brorher in law	برادر زن
brothers-in-law	برادر زن
brothers	برادر
bro	برادر
fratricide	برادر کش
relatives	برادر
brother-in-law	برادر زن
bru	برادر
fra	برادر
Br	برادر
brother	برادر
brotherless	بی برادر
brother in law	برادر زن
sibling	برادر یاخواهر
siblings	برادر یاخواهر
foster brother	برادر رضاعی
blood brother	برادر خوانده
blood brother	برادر هم خون
half-brother	برادر ناتنی
full blood	برادر تنی
full blood	برادر ابوینی
half-brothers	برادر ناتنی
brother of half blood	برادر ناتنی
brother of full blood	برادر تنی
bigbrother	برادر بزرگتر
aaron	برادر موسی
blood brothers	برادر خوانده
blood brothers	برادر هم خون
half brother	برادر ناتنی
nephews	پسر برادر
Big Brother	برادر بزرگتر
uterine brother	برادر امی
nepew	پسر برادر
sister-in-law	خواهرشوهر زن برادر
sisters-in-law	خواهرشوهر زن برادر
nephew	پسر برادر
fratricide	برادر کشی
half-brothers	برادر امی یا ابی
My younger brother and sister .	برادر وخواهر کوچک من
half blood brother	برادر امی یا ابوی
fraternal	برادر وار ائتلافی
half-brother	برادر امی یا ابی
imeant his brother	مقصودم برادر اوست
My sister says she's looking forward to meeting you.	خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
billy	برادر مخفف نام william
billies	برادر مخفف نام william
You are sure a dead ringer for muy brother.	تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
relatives	خواهر عمو وعمه خواه تنی باشند خواه ناتنی اطلاق میشود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com