| Total search result: 201 (21 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| offsets |
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| antibiotics |
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود |
| antibiotic |
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود |
| metacompilation |
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود |
| limit state |
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد |
| in other sectors |
در قسمتهای دیگر جبهه |
| bridge |
برامدگی بینی |
| bridged |
برامدگی بینی |
| bridges |
برامدگی بینی |
| sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
| sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
bay |
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد |
| baying |
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد |
| bays |
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد |
| bayed |
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد |
mask |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
| masks |
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود |
| kissing button |
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود |
| faxing |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
| faxes |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
| fax |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
| faxed |
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد |
| internal wrenching bolt |
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد |
| dimple |
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا |
| dimples |
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا |
| chips |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| chip |
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است |
| cannibalised |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
| cannibalizing |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
| cannibalized |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
| cannibalising |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
| cannibalises |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
| cannibalize |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
| cannibalizes |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
| transferring |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
| transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
| transfers |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
| palmtop |
کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود |
| universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
canton |
[پایه یا دیگر پیش آمدگیها در ساختمان] |
| fibres |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fiber |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| fibre |
که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود |
| conversion |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| conversions |
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای |
| references |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
| station list |
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه |
| QBE |
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود |
| scratched |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| scratches |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| scratching |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| scratch |
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر |
| plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
| braced |
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند |
brace |
گره فشاری که اجزاء دیگر ساختمان را نگهداری یابار انها را تحمل میکنند |
| invitations |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
| invitation |
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام |
| burn down <idiom> |
کاملا سوختن (معمولابرای ساختمان استفاده میشود) |
| horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
| working lead |
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود |
| air brick |
اجر سوراخدار که در داخل ساختمان جهت عبور هواتعبیه میشود |
| acephalo |
که با کلمات دیگر ترکیب میشود |
| bilge |
پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
| self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
| knee brace |
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود |
| write |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
| writes |
حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود. |
column |
مجموعهای از حروف که یک زیر دیگر چاپ میشود |
| columns |
مجموعهای از حروف که یک زیر دیگر چاپ میشود |
| building system |
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان |
| template |
دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود |
| templates |
دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود |
| What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? |
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟ |
| cruelty |
عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود |
| asynchronous |
انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود |
| augend |
عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید |
| switched |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
| switch |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
| fraction |
که به صورت یک شکل زیر دیگر بیان میشود مثل bc1 |
| switches |
شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود |
| fractions |
که به صورت یک شکل زیر دیگر بیان میشود مثل bc1 |
| HTML |
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد |
| papillary |
مانند برامدگی دارای برامدگی |
| outsource |
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی |
| warehousing system |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
| drop down menu |
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود |
lead |
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود |
| reference junction |
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود |
| leads |
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود |
| for next loop |
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند |
| cost indexes |
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده |
| record prices |
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده |
| offensive weapon |
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند |
| shut up <idiom> |
بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی |
sail |
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود |
| sailings |
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود |
| sailed |
سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود |
| asynchronous computer |
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام |
| jump instruction |
موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد |
| billiard point |
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن |
| inward looking development policies |
سیاستهای توسعه "درون نگر " سیاست هائی است که بر خود اتکائی اقتصادی |
| flare dud |
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود |
| vetoed |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| veto |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| vetoes |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| vetoing |
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند |
| ground landlord |
کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد |
| covering letter |
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد |
| covering letters |
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد |
| stereogram |
یک زوج عکس استریوسکوپی توجیه شده برای برجسته بینی |
| intercept point |
نقطه پیش بینی شده برای اجرای رهگیری هوایی |
| passing place |
محل پیش بینی شده برای تلاقی در راههای شوسهای |
| TCP/IP |
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود |
| flippy |
دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود |
| outline assembly drawing |
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است |
| notification |
عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود |
| wet wing |
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد |
| blockhouse |
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل |
| drives |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
| drive |
حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی |
| crosstalk |
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود |
| holding pattern |
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده |
| Viewdata |
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود |
| visiting correspondent |
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی |
| design maximum weight |
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما |
| share |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
| shared |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
| shares |
سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود |
| snuggled |
دربرگرفتن |
| enclasp |
دربرگرفتن |
| snuggles |
دربرگرفتن |
| run away with <idiom> |
دربرگرفتن |
| twine |
دربرگرفتن |
| twined |
دربرگرفتن |
| twines |
دربرگرفتن |
| twining |
دربرگرفتن |
| snuggling |
دربرگرفتن |
| snuggle |
دربرگرفتن |
| BNC connector |
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود |
| to have done |
برای کسی [دیگر] انجام دادن |
| other things being equal |
اگر برای چیزهای دیگر نباشد |
| sags |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
| sagged |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
| sag |
ترک یارگیری برای مهارحریف دیگر |
| cross assembler |
ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر |
| raise a fuss <idiom> |
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر |
| reentrant subroutine |
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود |
| quotation marks |
کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است |
| design landing weight |
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی |
| dragged |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
| drag |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
| drags |
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود |
| enfolds |
دربرگرفتن دراغوش گرفتن |
| enfolded |
دربرگرفتن دراغوش گرفتن |
| enfold |
دربرگرفتن دراغوش گرفتن |
| enfolding |
دربرگرفتن دراغوش گرفتن |
| encompassing |
شامل بودن دربرگرفتن |
| encompasses |
شامل بودن دربرگرفتن |
| encompassed |
شامل بودن دربرگرفتن |
| encompass |
شامل بودن دربرگرفتن |
| wordprocessing |
شرکت متخصص در پردازش کلمات برای شرکتهای دیگر |
| modulo arithmetic |
شاخهای از ریاضی که از باقی ماندن عدد وقتی بر عدد دیگر تقسیم میشود استفاده میکند |
| background processing |
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد |
| bridged |
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر |
| reference |
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر |
| bridge |
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر |
| telephone |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
rain check <idiom> |
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر |
| motherboard |
که حاوی بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای دیگر است |
| pilot engine |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
| decoy |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
| decoys |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
| decoying |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
| telephoning |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
| decoyed |
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر |
| telephones |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
| gimbals |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
| telephoned |
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر |
| I'm doing it on my own account, not for anyone else. |
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر. |
| references |
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر |
| bridges |
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر |
| helical wave guide |
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است |
| daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
| pug nosed |
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی |
| snub nosed |
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی |
| snub-nosed |
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی |
| spanning |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
| spans |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
| gimbal ring |
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود |
| nomogram |
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است |
| nomograph |
سیستم گرافیکی برای حل یک مقدا رکه از دوتای دیگر آمده است |
| bypassing |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
| bypassed |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
| span |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
| spanned |
فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر |
| entrymate |
اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی |
| bypasses |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
| bypass |
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود |
| structures |
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود |