Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
time estimation
براورد زمانی
Other Matches
estimate
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimated
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate
براورد کردن براورد
estimating
براورد کردن براورد
estimated
براورد کردن براورد
estimates
براورد کردن براورد
dam design
براورد سد براورد بند
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
estimation
براورد
evaluations
براورد
appraisals
براورد
appraisal
براورد
evaluation
براورد
estimations
براورد
surveys
براورد
estimating
براورد
estimated
براورد
line of regression
خط براورد
estimates
براورد
survey
براورد
estimate
براورد
surveyed
براورد
extrapolations
براورد برونی
extrapolation
براورد برونی
assessment
تقویم براورد
assessment
براورد مالیات
calculates
براورد کردن
underestimation
براورد نقصانی
unbiased estimate
براورد ناسودار
estimates
براورد کردن
calculate
براورد کردن
calculation
حساب براورد
error of estimate
خطای براورد
calculated
براورد کردن
assessments
تقویم براورد
assessments
براورد مالیات
interpolations
براورد درونی
estimate
براورد کردن
estimated
براورد کردن
interpolation
براورد درونی
estimating
براورد کردن
cost accountant
براورد کننده
surveys
براورد کردن
surveyed
براورد کردن
surveyors
براورد کننده
surveyor
براورد کننده
staff estimate
براورد ستادی
survey
براورد کردن
estimate of the situation
براورد وضعیت
estimated of situation
براورد وضعیت
point estimation
براورد نقطهای
overestimation
براورد اضافی
point estimate
براورد نقطهای
put at
براورد کردن
commander's estimate
براورد فرماندهی
calculating factor
ضریب براورد
biased estimate
براورد سودار
regression estimate
براورد رگرسیون
rough estimate
براورد تقریبی
appreciation of the situation
براورد وضعیت
estimator
براورد کننده
cost calculation
براورد هزینه
cost estimate
براورد هزینه
interval estimate
براورد فاصلهای
intelligence estimate
براورد اطلاعات
overestimating
زیاد براورد کردن
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
overestimate
زیاد براورد کردن
the estimative faculty
قوه سنجش یا براورد
abstracting
فهرست خلاصه براورد
estimable
قابل براورد کردن
overrating
زیاد براورد کردن
overrates
زیاد براورد کردن
overestimated
زیاد براورد کردن
overrated
زیاد براورد کردن
overestimates
زیاد براورد کردن
overrate
زیاد براورد کردن
abstracts
فهرست خلاصه براورد
standard error of estimate
خطای معیار براورد
misestimate
غلط براورد کردن
misvalue
بناحق براورد کردن
least squares estimates
براورد حداقل مربعات
command budget estimate
براورد بودجه یکان
over estimation
بیش از حد براورد کردن
quantily surveyor
براورد کننده مقادیر
estimate
[quote]
براورد
[تخمین]
[اقتصاد]
overestimation
پیش براورد کردن
conservative estimate
براورد محافظه کارانه
quantity surveyors
براورد کننده مقادیر
quantity surveyor
براورد کننده مقادیر
unliquidated damages
خسارات غیرقابل براورد به پول
unbiased estimators
براورد کنندههای بدون تورش
capitalization
براورد ارزش حال سرمایه
calculable
براورد کردنی قابل اعتماد
i put the population at 0000
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
second revised estimate
براورد تجدید نظر شده دوم
overcapitalize
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
forecasted
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecast
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasts
براورد کردن از قبل پیش بینی
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
time sense
حس زمانی
on
<prep.>
در
[زمانی]
monomial
یک زمانی
onetime
یک زمانی
timeline
خط زمانی
sometime
یک زمانی
eternity
بی زمانی
whilom
یک زمانی
time limits
حد زمانی
time limit
حد زمانی
temporal
زمانی
synchronization
هم زمانی
synchrony
هم زمانی
simultaneeity
هم زمانی
contemporaneousness
هم زمانی
eternities
بی زمانی
time limits
محدوده زمانی
clock paradox
پارادکس زمانی
timetabled
برنامه زمانی
time lag
تاخیر زمانی
time limit
محدودیت زمانی
time limit
محدوده زمانی
in a short time
در اندک زمانی
time scale
مقیاس زمانی
time lags
تاخیر زمانی
time lag
فاصله زمانی
continuous time
با پیوستگی زمانی
mechanical time fuze
ماسوره زمانی
timetable
برنامه زمانی
time sharing
اشتراک زمانی
flashback
وقفه زمانی
time fire
تیر زمانی
time limits
محدودیت زمانی
temporal sign
علامت زمانی
throughput time
اشتراک زمانی
time bar
محدودیت زمانی
time base
مبدا زمانی
time constant
ثابت زمانی
time dilation
پارادوکس زمانی
temporal maze
ماز زمانی
time division multiplexing
تسهیم زمانی
temporal
جسمانی زمانی
discrete time
با گسستگی زمانی
timetables
برنامه زمانی
time lags
فاصله زمانی
timetabling
برنامه زمانی
spatiotemporal
فضایی و زمانی
flashbacks
وقفه زمانی
time error
خطای زمانی
time division multiplex
تسهیم زمانی
unit of time
واحد زمانی
schedule
برنامه زمانی
scheduled
برنامه زمانی
schedules
برنامه زمانی
When I came in
زمانی که من تو آمدم
yore
در زمانی بسیاردور
time score
نمره زمانی
time schedule
برنامه زمانی
time quantum
ذره زمانی
time pressure
فشار زمانی
time priority
تقدم زمانی
time priority
اولویت زمانی
pressure of time
فشار زمانی
time slice
برش زمانی
vintage model
الگوی زمانی
time scales
مقیاس زمانی
times
زمانی موقعی
timetrend
روند زمانی
time frame
چارچوب زمانی
timer switch
کلید زمانی
time yield limit
حد تسلیم زمانی
time yield
تسلیم زمانی
time frames
چارچوب زمانی
time table
جدول زمانی
timed
زمانی موقعی
time study
بررسی زمانی
time
زمانی موقعی
time preference
ارجحیت زمانی
time series
سریهای زمانی
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
lapse
فاصله زمانی
timeline
تسلسل زمانی
time flutter
اختلال زمانی
time jitter
اختلال زمانی
time fuse
ماسوره زمانی
lags
تاخیر زمانی
time horizon
افق زمانی
lag
تاخیر زمانی
time interval
فاصله زمانی
time preference
رجحان زمانی
interval
فاصله زمانی
lagged
تاخیر زمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com