English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
English Persian
for the sake of precaution برای احتیاط
in case برای احتیاط
Search result with all words
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
Other Matches
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
precaution احتیاط
rash بی احتیاط
cautioning احتیاط
prudish با احتیاط
nicety احتیاط
niceties احتیاط
guardless بی احتیاط
improvident بی احتیاط
careful با احتیاط
vigilance احتیاط
incautious بی احتیاط
cautioned احتیاط
indiscreet بی احتیاط
prudence احتیاط
well-advised با احتیاط
rashes بی احتیاط
cautions احتیاط
incircumspect بی احتیاط
discreet <adj.> با احتیاط
incosiderate بی احتیاط
discretion احتیاط
for fealty of با احتیاط
closeness احتیاط
reserves احتیاط
discrete <adj.> با احتیاط
discretional <adj.> با احتیاط
reserving احتیاط
prudent [discreet] <adj.> با احتیاط
imprudent بی احتیاط
precautious با احتیاط
precautions احتیاط
circumspective با احتیاط
retenv احتیاط
ciecumspect با احتیاط
cautel احتیاط
circumspection احتیاط
forgetter بی احتیاط
injudicious بی احتیاط
yogurts احتیاط
canniness احتیاط
reservations احتیاط
reserve احتیاط
reservation احتیاط
yoghourts احتیاط
yoghurt احتیاط
caution احتیاط
yoghurts احتیاط
charily از روی احتیاط
reservedness احتیاط کاری
warily احتیاط کار
with reserve بقید احتیاط
cautelous احتیاط کار
cannily از روی احتیاط
cautiousness احتیاط کاری
measure of prevention احتیاط کاری
discreetness احتیاط کاری
discreetnss احتیاط کاری
ca'canny با احتیاط جلورفتن
circumspectly ازروی احتیاط
mobile reserve احتیاط متحرک
wariness احتیاط کار
prudently از روی احتیاط
indiscreet بی تمیز بی احتیاط
reserve echelon رده احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
prudent از روی احتیاط
reservedly از روی احتیاط
cautiously از روی احتیاط
reserve center مرکز احتیاط
reserve officer افسر احتیاط
to take in a reef احتیاط کردن
battle reserve احتیاط جنگی
general reserve احتیاط عمومی
reserve احتیاط یدکی
unresponsive بدون احتیاط
prudential از روی احتیاط
floating reserve احتیاط سیال
operational reserve احتیاط عملیاتی
reserves احتیاط یدکی
reserving احتیاط یدکی
hands down بدون احتیاط
fabian احتیاط کار
prudentially از روی احتیاط
chary با احتیاط ودقیق
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
Caution demands that . . . شرط احتیاط آنست که …
army reserve احتیاط نیروی زمینی
Be careful ! احتیاط کن ( مواظب باش )!
reserve center مرکز اموزش احتیاط
precautions حزم احتیاط کردن
to be on guard بودن احتیاط کردن
He drives recklessly. بی احتیاط رانندگی می کند
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
over caution احتیاط بیش اندازه
precaution حزم احتیاط کردن
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
to keep guard بودن احتیاط کردن
Ton play safe . To tread cautiously. با احتیاط عمل کردن
bold خشن وبی احتیاط
if you don't watch it اگر احتیاط نکنید
Mind what you're doing! [Be careful!] احتیاط کن [مواظب باش ] !
wariness از روی احتیاط محتاطانه
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
boldest خشن وبی احتیاط
forethought مال اندیشی احتیاط
To err on the side of caution. جانب احتیاط راگرفتن
warily از روی احتیاط محتاطانه
bolder خشن وبی احتیاط
guarded احتیاط امیز ملاحظه کار
mincingly با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
unadvised تند وبی ملاحظه بی احتیاط
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
ready reservist جزو احتیاط اماده به خدمت
To be on the safe side. خیلی احتیاط بخرج دادن
assembly محل بسیج افراد احتیاط
unadvied تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
to handle something with care چیزی را با احتیاط جابجا کردن
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
precaution درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
affiliated unit یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
stalks قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
reserved list صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
to play it safe با احتیاط عمل کردن [اصطلاح روزمره]
Handle the boxes with care. جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
guarding احتیاط نرده روی عرشه کشتی
precautions درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalk قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
stalked قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guards احتیاط نرده روی عرشه کشتی
to edge one's way [towards something] [به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
guard احتیاط نرده روی عرشه کشتی
stalking قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
mobilization به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
yellow arc محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
reservoir سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
reservoirs سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com