Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (29 milliseconds)
English
Persian
in orders to make it easiter
برای اسان تر کردن ان
Search result with all words
pedrail
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
setl
زبان سطح بالا که برای اسان کردن برنامه نویسی الگوریتم طراحی شده است
Other Matches
laughter
مسابقه اسان برای بردن
in orders that it may beeasier
برای اینکه اسان تر شود
kickable
اسان برای ضربه زدن با پا
holeable
گوی اسان برای به سوراخ انداختن
pie alley
مسیر اسان برای گوی اندازی
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
setup
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
smalltalk
یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
facilitated
اسان کردن
facilitates
اسان کردن
facilitating
اسان کردن
facilitate
اسان کردن
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
break the wind
در نتیجه کنارزدن هوا کارنفر پشت سر را اسان کردن
simplify
اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies
اسان تر کردن مختصر کردن
simplifying
اسان تر کردن مختصر کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
cushy
اسان
cushiest
اسان
straightforward
اسان
easiest
اسان
easy
اسان
easier
اسان
degage
اسان
cushier
اسان
duck soup
اسان
potty
اسان
facile
اسان
potties
اسان
easygoing
اسان
eath
اسان
simpler
اسان
simplest
اسان
simple
اسان
easy
پاس اسان
to sweep past
اسان رفتن
lollipop
ضربه اسان
soft loan
وام اسان
euthanasia
مرگ اسان
to ease off
اسان شدن
easiest
پاس اسان
permissive
اسان گیر
easier
پاس اسان
soft loans
وام اسان
laxity
اسان گیری
lollipops
ضربه اسان
to roll on
اسان رفتن
permissiveness
اسان گیری
lenient
اسان گیر
easygoing
اسان گیر
light handed
اسان راحت
to roll by
اسان رفتن
leniency
اسان گیری ارفاق
glided
سریدن اسان رفتن
glide
سریدن اسان رفتن
royal road
اسان ترین راه
cushily
اسان وبی دردسر
duck soup
کار اسان وسهل
glides
سریدن اسان رفتن
happy go lucky
اسان گذران بیمار
to take it easy
کار را اسان گرفتن
it promisews to be easy
چنین مینماید که اسان است
chippie
پرتاب اسان از زیر سبد
it promisews to be easy
امید میرود اسان باشد
it is very easily done
بسیار اسان انجام میگیرد
collars
کسب اسان امتیاز ضربه
mobility
انتقال اسان منابع تولید
collar
کسب اسان امتیاز ضربه
nothing great is easy
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
friendliness
میزان اسان بودن کار باکامپیوتر یا برنامه
pick a cherry
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
cheesecake
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
cheesecakes
مسیری در بولینگ که امتیازبه دست اوردن در ان اسان است
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
down line processor
پردازندهای که در ترمینال یک شبکه ارتباطات قرار دارد وانتقال داده را اسان میکند
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
ten key pad
مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
clearance diving
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
degausser
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
put up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it
برای کردن ان
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
the proper time to do a thing
برای کردن کاری
to fit with
اماده کردن برای
to grub
زیر و رو کردن
[برای]
to grub about
زیر و رو کردن
[برای]
so as to quiet him
برای ارام کردن او
to prospect
[for]
جستجو کردن
[برای]
to grub
جستجو کردن
[برای]
enable
تهیه کردن برای
prone to do something
آماده کردن برای
to mumble
[away]
to oneself
برای خودشان من من کردن
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
enables
تهیه کردن برای
enabled
تهیه کردن برای
enabling
تهیه کردن برای
to grub about
جستجو کردن
[برای]
to butter somebody up
برای کسی چاپلوسی کردن
mnemonic
برای بار کردن در ثبات A
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
tenderize
برای ترد ونازک کردن ان
tenderised
برای ترد ونازک کردن ان
prone to do something
آماده برای کردن کاری
tenderized
برای ترد ونازک کردن ان
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
tenderizes
برای ترد ونازک کردن ان
tenderizing
برای ترد ونازک کردن ان
to schmooze somebody
برای کسی تملق کردن
to schmooze somebody
برای کسی چاپلوسی کردن
tenderising
برای ترد ونازک کردن ان
to butter somebody up
برای کسی تملق کردن
tenderises
برای ترد ونازک کردن ان
to save for retirement
برای بازنشستگی پس انداز کردن
gags
مانع فراهم کردن برای
gagged
مانع فراهم کردن برای
gagging
مانع فراهم کردن برای
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
to pander to somebody's ego
<idiom>
برای کسی چاپلوسی کردن
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
to go round
برای همه کفایت کردن
to take pity on any one
برای کسی دلسوزی کردن
to offer a reward
[for]
عرضه کردن پاداشی
[برای]
warm up
<idiom>
گرم کردن (برای بازی)
gag
مانع فراهم کردن برای
higgle
برای سودجویی بحث کردن
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
the right way to do a thing
صحیح برای کردن کاری
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
to make room for a person
جا برای کسی باز کردن
to underspend
[on]
ناکافی خرج کردن
[برای]
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com