English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
Other Matches
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
veer on power با دوار زنجیر دادن
cp/m سیستم عامل معروف برای ریزکامپیوتر ها
BNC connector متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
counter recoil cylinder استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
part قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
There is the rub . گیر کار همین جاست (همین است )
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
ega در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور صفحه نمایش رنگی با resolutin بالا
lotus شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
lotuses شرکت نرم افزاری که بیشتر برای برنامههای صفحه گسترده اش معروف است
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
stroboscope وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
gabion سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
wordstar برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Micropro International برای کامپیوترهای CPLM و IBMPC
VT terminal emulation استاندارد معروف ترمینال که کدهای به کار رفته برای نمایش متن و گرافیک را بیان میکند
capstan میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
colours دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
Eudora برنامه نرم افزاری تجاری معروف برای ارسال و دریافت مدیریت پیام های پست الکترونیکی از طریق اینترنت
Novell شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
BPP چهار بیت برای ترکیبی از رنگها
enhance در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhanced در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhancing در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
enhances در یک IBM PC استاندارد معروف برای آداپتور نمایش رنگی با resolution بالا که میتواند سیگنالهای سیستم EGA و گرافیکی را نمایش دهد
extending در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extend در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
tetragraph کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
carrier company تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
four poster تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumana چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron جسم چهار سطحی چهار ضلعی
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
denominational تیرهای
gentilitial تیرهای
sectarian تیرهای
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
semaphores تیرهای راهنما
spandrel beams تیرهای محیطی
quadrangle چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil چهار ترک چهار گوشه
quadrangles چهار گوش چهار دیواری
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
field arrow تیرهای تیراندازی صحرایی
carpenter's Gothic [تیرهای چوبی سقف]
concrete joist shaker ویبراتور تیرهای بتنی
bilinear filtering مرکب با توجه به چهار پیکسل تنظیم شده اطراف هر پیکسل برای بررسی اینکه تغییری در رنگ آنها و جود نداشته باشد
ymck تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
number of rounds تعداد تیرهای شلیک شده
column caelata [ستون با تیرهای مزین شده]
nimbostratus ابرهای گسترده ضخیم و تیرهای با ارتفاع کم
uprights تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
trabeation ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
trabeated ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
popinjay shooting کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
intertie تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
uberstreichen لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
hematin ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
aileron station فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
paulian عضو تیرهای از نصاراکه بخدابودن عیسی عقیده نداشتند
sighting shot تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
religioner شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
lake0dwelling که درزمانهای پیش ازتاریخ روی تیرهای درته دریافرومی کرد
pole چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
karaite عضو تیرهای ازیهودکه تنهانص توریه راقبول دارند....یعنی خوانندگان
palafitte خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
poles چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
circler دوار
giddy دوار
winch دوار
capstan دوار
winches دوار
rotary دوار
gyrant دوار
winched دوار
rotating دوار
winching دوار
rotatory دوار
pivoting دوار
paraboloid of revolution سهموی دوار
windlass دوار زنجیر
windlasses دوار لنگر
gipsy گردونه دوار
rotary axis محور دوار
windlass دوار لنگر
windlasses دوار زنجیر
race ring سینی دوار
jenny جراثقال دوار
rotary converter مبدل دوار
circulating pump پمپ دوار
rotary switch کلید دوار
rotary furnace کوره دوار
winch driver متصدی دوار
rotary field میدان دوار
rotary valve شیر دوار
drum گردونه دوار
spheroid بیضوی دوار
cable holder دوار زنجیر
giddy مبتلا به دوار سر
drummed گردونه دوار
capstan wheel چرخ دوار
realizing انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realising انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
well-known معروف
known معروف
popular معروف
demotic معروف
of renown معروف
grand معروف
tyupical معروف
reputable معروف
well known معروف
grandest معروف
grander معروف
calf's tongue [برجسته کاری های دکوری قرون وسطی با زبانه هایی شبیه تیرهای موازی]
columnar and trabeated [نوعی از ساختار شامل ستون های عمدی یا تیرگهایی که از تیرهای افقی حمایت می کند.]
rollers استوانه
roller استوانه
shaft استوانه
cannon استوانه
shafts استوانه
drummed استوانه
drum استوانه
cylinders استوانه
cylinder استوانه
cannons استوانه
platen استوانه
platten استوانه
dog-wheel استوانه
colorado تیغه دوار ماهیگیری
vertigo دوار سر چرخش بدور
roundlet کمی گرد و دوار
rotary piston machanism مکانیزم پیستون دوار
wildcats گیره دوار لنگر
support roller رینگ وطوقه دوار
energizing in field o phase rotation تغذیه میدان دوار
rotary cement klin کوره سیمان دوار
wildcat گیره دوار لنگر
heave around به کار انداختن دوار
daisy wheel printer چاپگر چرخ دوار
anchor engine موتور دوار لنگر
capstan lathe ماشین تراش دوار
wheel printer چاپگر چرخ دوار
alleged بقول معروف
brand leader مارک معروف
allegedly بقول معروف
renting معروف نامور
as they say به قول معروف
starry درخشان معروف
rents معروف نامور
famous معروف نامی
rented معروف نامور
well known معروف مشهور
renowned معروف نامور
magnific معروف برجسته
known مشهور معروف
access shaft مدخل استوانه ای
ruffini cylinder استوانه روفینی
graduating استوانه مدرج
graduates استوانه مدرج
graduated cylinder استوانه مدرج
driving sleeve استوانه گرداننده
graduate استوانه مدرج
revolving top استوانه توزیع
cylindroid استوانه وار
winching استوانه تارکشی نخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com