| Total search result: 205 (21 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| pro forma |
برای صورت فاهر |
|
|
|
|
| Search result with all words |
|
| queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| Other Matches |
|
| aspects |
صورت فاهر |
| outside appearance |
صورت فاهر |
| outward show |
صورت فاهر |
| semblance |
صورت فاهر |
| aspect |
صورت فاهر |
| of the surface |
در صورت فاهر از بیرون |
| exteriorize |
بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن |
| formats |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
format |
مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود |
| prefix notation |
عملیات ریاضی به صورت منط ق به طوری که عملگر پیش از عملوندها فاهر میشود و نیازی به کروشه نیست |
| numeric |
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود |
| for a sake |
برای حفظ فاهر |
| reversed |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
| reverse |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
| reversing |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
| reverses |
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد |
| keep up appearances |
فاهر خود را حفظ کردن صورت خود را با سیلی سرخ نگه داشتن |
| i did it for show |
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم |
| Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
| FDDI |
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال |
| watt |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
| watts |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
| prints |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
| print |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
| printed |
فاهر نوشتن در برخی چاپگرها یا برای متنهای خاص |
| generations |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
| transient |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
| generation |
زبان هایی که فاهر خوب برای کاربردارند و هوشمند نیستند |
| transients |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
| drawing tools |
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره |
| debutant |
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود |
| fourth generation computers |
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند |
| blue key |
نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم |
| timed |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| time |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| times |
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش |
| characters |
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود |
| character |
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود |
| dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
| post script |
SYSTE ADOBE برای طراحی فاهر صفحات درسیستمهای ریزکامپیوتری ساخته شده است یک زبان شرح صفحه که توسط S |
| scareup |
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن |
| drop down list box |
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد |
| inventory |
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی |
| propagation delay |
1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود |
| applies |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
| apply |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
| applying |
تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته |
| tenor |
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد |
| tenors |
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد |
| Type cable |
دوازده سیم ه صورت شش جفت برای ارسال صوت |
| bead roll |
صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند |
| panel |
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه |
| beadroll |
صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند |
service |
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن |
| redundant |
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود |
| serviced |
توافق برای سرویس یک قطعه توسط مهندس در صورت خرابی آن |
| panels |
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه |
| pitch |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
| silicon |
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC |
| pitches |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
| cold rolling |
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد |
| bind |
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب |
| docketed |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
| docket |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
| docketing |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
| dockets |
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود |
| binds |
چسباندن صفحات کاغذ بهم برای شکل دادن به آنها به صورت کتاب |
| piggyback |
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا |
| piggybacks |
اتصال در مدار مجتمع به صورت موازی . یک روی دیگری برای حفظ فضا |
| optical |
اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری |
| auto |
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد |
| telephone |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| telephoned |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| autos |
امکانی در مودم برای شماره گیری مجدد در صورت اشغال خط تا وقتی که پاسخ دهد |
| telephones |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| normalised |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
| normalises |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
| telephoning |
استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن |
| normalising |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
| normalize |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
| normalizes |
ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت |
| wordprocessing |
استفاده از کامپیوتر برای تایپ , ویرایش و خروجی متن , صورت نامه , برچسب لیست , آدرس و... |
| greeked |
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا |
| auto |
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع |
| autos |
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع |
| ASF |
قالب ایجاد شده توسط مایکروسافت به صورت چند رسانهای برای کار روی اینترنت و استفاده در محصول NETSHOW |
| log |
کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند |
| DCC |
نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود |
| logs |
کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند |
| Mandlebrot set |
تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده |
| token bus network |
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند |
| grease paint |
رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران |
| DB connector |
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده |
tentering |
دار کشی [میخ کشی ] [اینکار برای اصلاح کجی یا سره فرش صورت می گیرد.] |
| commonest |
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه |
| commoners |
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه |
| common |
پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه |
| keypad |
مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی |
| local |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
| locals |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
| duplexes |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
| duplex |
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود |
| scrambler |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
| scramblers |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
| printer |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
| printers |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
| Intel |
محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات |
| failed |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
| fail |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
| fails |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
| tested |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
| tests |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
| step frame |
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد |
| test |
عمل اجرا شده روی وسیله یا برنامه برای بررسی صحت کار آن , و غیر این صورت , یافتن قط عات یا دستوراتی که کار نمیکنند |
| plastic bubble keyboard |
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند |
| cellars |
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد |
| cellar |
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد |
| packet |
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت |
| packets |
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت |
| printhead |
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است |
| deletion |
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد |
| barrage jamming |
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع |
| prima facie evidence |
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید |
| discretionary |
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد |
| guize |
فاهر |
| exteriority |
فاهر |
| ostensible |
فاهر |
| guises |
فاهر |
| guise |
فاهر |
| sensations |
فاهر |
| superficial |
فاهر |
| sensation |
فاهر |
| manifest |
فاهر |
| faces |
فاهر |
| on the surface |
در فاهر |
| appearance |
فاهر |
face |
فاهر |
| external |
فاهر |
| superficies |
فاهر |
| externally |
فاهر |
| semblable |
فاهر |
| squalid |
بد فاهر |
| manifested |
فاهر |
| groomed |
فاهر |
| manifesting |
فاهر |
| outside |
فاهر |
| the outward state |
فاهر |
| surfaces |
فاهر |
| appearances |
فاهر |
| rind |
فاهر |
| surfaced |
فاهر |
| mien |
فاهر |
| rinds |
فاهر |
| outsides |
فاهر |
| externals |
فاهر |
| apparent |
فاهر |
| surface |
فاهر |
| manifests |
فاهر |
| faces |
فاهر منظر |
| affecter |
فاهر ساز |
| similitude |
بیرون فاهر |
| formalist |
فاهر پرست |
| personal appearance |
وضع فاهر |
| gloss |
جلوه فاهر |
face |
فاهر منظر |
| appearance |
فاهر نمایش |
| look |
فاهر شدن |
| habit |
مشرب فاهر |
| simulations |
فاهر سازی |
| habits |
مشرب فاهر |
| to out ward seeming |
برحسب فاهر |
| the outward man |
انسان فاهر |
hue |
تصویر فاهر |
| surfaces |
رویه فاهر |
| surfaced |
رویه فاهر |
| simulation |
فاهر سازی |
| hues |
تصویر فاهر |
| garb |
کسوت فاهر |
| pro forma |
از لحاظ فاهر |
| appearances |
فاهر نمایش |
| nominally |
بصورت فاهر |
| the out ward eye |
چشم فاهر |
| looked |
فاهر شدن |
| looks |
فاهر شدن |
| merged |
دشمن فاهر شد |
| trumpery |
خوش فاهر |
| outwardly |
برحسب فاهر |
| surface |
رویه فاهر |
| outsight |
فاهر بینی |
| turn up |
فاهر شدن |
| hermaphrodites |
خنثی فاهر |
| spring |
فاهر شدن |
| hermaphrodite |
خنثی فاهر |
| turn-ups |
فاهر شدن |
| seem |
فاهر شدن |
| settings |
وضع فاهر |
| setting |
وضع فاهر |
| seemed |
فاهر شدن |
| seems |
فاهر شدن |
| turned out |
فاهر لباسیکهفردیبرتندارد |