Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English
Persian
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
Other Matches
lifebuoys
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
escape hatch
دهلیز فرار دهلیز نجات
lams
فرار کردن گریختن فرار
lamming
فرار کردن گریختن فرار
lam
فرار کردن گریختن فرار
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
vent
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
particularism
اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
vented
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
shunpike
جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
red herrings
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
absconds
فرار کردن
absconding
فرار کردن
fleeing
فرار کردن
absconded
فرار کردن
scarper
فرار کردن
scarpering
فرار کردن
abscond
فرار کردن
get away
<idiom>
فرار کردن
escaping
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
to run away
فرار کردن
to run off
فرار کردن
to run away
فرار کردن
scarpers
فرار کردن
to elope
فرار کردن
escape
فرار کردن
scape
فرار کردن
skedaddle
فرار کردن
escaped
فرار کردن
loup
فرار کردن
flees
فرار کردن
flee
فرار کردن
escapes
فرار کردن
save
نجات دادن پس انداز کردن
saves
نجات دادن پس انداز کردن
saved
نجات دادن پس انداز کردن
elopes
گریختن فرار کردن
elopes
فرار کردن با معشوق
elope
فرار کردن با معشوق
bleeds
فرار کردن یک سیال
eloped
گریختن فرار کردن
eloped
فرار کردن با معشوق
eloping
فرار کردن با معشوق
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
fly
گریختن از فرار کردن از
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
To beak jail .
از زندان فرار کردن
bleed
فرار کردن یک سیال
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
elope
گریختن فرار کردن
eloping
گریختن فرار کردن
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
skirl
بسرعت باد فرار کردن
to overrun one's creditors
از دست بستانکاران فرار کردن
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
reclaims
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
salvation
نجات
rescue
نجات
safety
نجات
life vest
کت نجات
escape line
خط نجات
rescued
نجات
rescuing
نجات
rescues
نجات
life jacket
کت نجات
liberation
نجات
livery
نجات
liveries
نجات
life jacket
جلیقه نجات
life belt
کمربند نجات
life boat
کرجی نجات
survived
نجات دادن
saviours
نجات دهنده
life buoy
حلقه نجات
lifebelts
کمربند نجات
survive
نجات دادن
lifebelt
کمربند نجات
survives
نجات دادن
save
نجات دروازه
life buoy
بویه نجات
saviour
نجات دهنده
surviving
نجات دادن
life vest
جلیقه نجات
lifeboats
قایق نجات
safety belt
کمربند نجات
life raft
قایق نجات
life line
بند نجات
life line
طناب نجات
fire escape
نردبان نجات
fire escapes
نردبان نجات
lifesaving
نجات غریق
liferaft
شناوه نجات
stole
جلیقه نجات
safety belts
کمربند نجات
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
lifeboat
قایق نجات
life net
تور نجات
parachut
چتر نجات
plane guard
ناوگارد نجات
salvageable
قابل نجات
deliver
نجات دادن
redeliver
از نو نجات دادن
safety boat
قایق نجات
deep submergence
زیردریایی نجات
savior
نجات دهنده
resuscitation
نجات غریق
parachuting
چتر نجات
recover
نجات دادن
life float
قایق نجات
plane guard
ناو نجات
crash boat
قایق نجات
survivors
نجات یافتگان
refugee relief
نجات پناهندگان
lifeguards
نجات غریق
breeches buoy
بویه نجات
rescue basket
زنبیل نجات
parachute
چتر نجات
rescue operation
عملیات نجات
lifeguard
نجات غریق
salvable
نجات یافتنی
delivers
نجات دادن
salvation
سبب نجات
recovering
نجات دادن
parachutes
چتر نجات
recovers
نجات دادن
survival pack
بسته نجات
saves
نجات دروازه
parachuted
چتر نجات
survival suit
لباس نجات
saved
نجات دروازه
life boad
قایق نجات
subtile
فرار
volatile
فرار
escapes
فرار
evasive
فرار
mercurial
فرار
leg bail
فرار
bridge escape
فرار از پل
drives
فرار گل زن
transgressor
فرار و
escaped
فرار
defection
فرار
drive
فرار گل زن
scape
فرار
escapement
فرار
escaping
فرار
loup
فرار
to take flight
فرار
breakaway
فرار
escape
فرار
lifeguards
گارد نجات دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com