English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
make a run for it <idiom> برای نجات جان فرار کردن
Other Matches
lifebuoys کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
escaped فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
desert کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
escape hatch دهلیز فرار دهلیز نجات
lams فرار کردن گریختن فرار
lamming فرار کردن گریختن فرار
lam فرار کردن گریختن فرار
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
jettisoned به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
vent سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
vents سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
venting سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
particularism اعتقادباینکه نجات فقط برای برگزیدگان میسر است
vented سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
shunpike جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
Emergeny exit . پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
capacitor وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
acrylic lacquer لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
absconds فرار کردن
absconding فرار کردن
fleeing فرار کردن
absconded فرار کردن
scarper فرار کردن
scarpering فرار کردن
abscond فرار کردن
get away <idiom> فرار کردن
escaping فرار کردن
scarpered فرار کردن
to run away فرار کردن
to run off فرار کردن
to run away فرار کردن
scarpers فرار کردن
to elope فرار کردن
escape فرار کردن
scape فرار کردن
skedaddle فرار کردن
escaped فرار کردن
loup فرار کردن
flees فرار کردن
flee فرار کردن
escapes فرار کردن
save نجات دادن پس انداز کردن
saves نجات دادن پس انداز کردن
saved نجات دادن پس انداز کردن
elopes گریختن فرار کردن
elopes فرار کردن با معشوق
elope فرار کردن با معشوق
bleeds فرار کردن یک سیال
eloped گریختن فرار کردن
eloped فرار کردن با معشوق
eloping فرار کردن با معشوق
skulked از زیرمسئولیت فرار کردن
skulking از زیرمسئولیت فرار کردن
fly گریختن از فرار کردن از
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
To beak jail . از زندان فرار کردن
bleed فرار کردن یک سیال
skulk از زیرمسئولیت فرار کردن
elope گریختن فرار کردن
eloping گریختن فرار کردن
skulks از زیرمسئولیت فرار کردن
skirl بسرعت باد فرار کردن
to overrun one's creditors از دست بستانکاران فرار کردن
To block the escape routes. راههای فرار را مسدود کردن
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
to escape with nothing more than/just a fright از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
evades فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
salvation نجات
rescue نجات
safety نجات
life vest کت نجات
escape line خط نجات
rescued نجات
rescuing نجات
rescues نجات
life jacket کت نجات
liberation نجات
livery نجات
liveries نجات
life jacket جلیقه نجات
life belt کمربند نجات
life boat کرجی نجات
survived نجات دادن
saviours نجات دهنده
life buoy حلقه نجات
lifebelts کمربند نجات
survive نجات دادن
lifebelt کمربند نجات
survives نجات دادن
save نجات دروازه
life buoy بویه نجات
saviour نجات دهنده
surviving نجات دادن
life vest جلیقه نجات
lifeboats قایق نجات
safety belt کمربند نجات
life raft قایق نجات
life line بند نجات
life line طناب نجات
fire escape نردبان نجات
fire escapes نردبان نجات
lifesaving نجات غریق
liferaft شناوه نجات
stole جلیقه نجات
safety belts کمربند نجات
lifeguard submarine زیردریایی نجات
lifeboat قایق نجات
life net تور نجات
parachut چتر نجات
plane guard ناوگارد نجات
salvageable قابل نجات
deliver نجات دادن
redeliver از نو نجات دادن
safety boat قایق نجات
deep submergence زیردریایی نجات
savior نجات دهنده
resuscitation نجات غریق
parachuting چتر نجات
recover نجات دادن
life float قایق نجات
plane guard ناو نجات
crash boat قایق نجات
survivors نجات یافتگان
refugee relief نجات پناهندگان
lifeguards نجات غریق
breeches buoy بویه نجات
rescue basket زنبیل نجات
parachute چتر نجات
rescue operation عملیات نجات
lifeguard نجات غریق
salvable نجات یافتنی
delivers نجات دادن
salvation سبب نجات
recovering نجات دادن
parachutes چتر نجات
recovers نجات دادن
survival pack بسته نجات
saves نجات دروازه
parachuted چتر نجات
survival suit لباس نجات
saved نجات دروازه
life boad قایق نجات
subtile فرار
volatile فرار
escapes فرار
evasive فرار
mercurial فرار
leg bail فرار
bridge escape فرار از پل
drives فرار گل زن
transgressor فرار و
escaped فرار
defection فرار
drive فرار گل زن
scape فرار
escapement فرار
escaping فرار
loup فرار
to take flight فرار
breakaway فرار
escape فرار
lifeguards گارد نجات دریایی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com