Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (42 milliseconds)
English
Persian
to butter somebody up
برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody
برای کسی چاپلوسی کردن
to pander to somebody's ego
<idiom>
برای کسی چاپلوسی کردن
Other Matches
fraise
چاپلوسی چاپلوسی کردن
collogue
چاپلوسی کردن
to talk with the tongues of angels
<idiom>
چاپلوسی کردن
wagtail
چاپلوسی کردن
to speak with a sweet tongue
<idiom>
چاپلوسی کردن
wagtails
چاپلوسی کردن
truckle
چاپلوسی کردن
sweet talk
چاپلوسی کردن
gloze
چاپلوسی کردن
fleech
چاپلوسی کردن
buttering
چاپلوسی کردن
butters
چاپلوسی کردن
buttered
چاپلوسی کردن
to oil one's tongue
چاپلوسی کردن
butter
چاپلوسی کردن
flatter
چاپلوسی کردن
flatters
چاپلوسی کردن
soft soap
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps
چاپلوسی کردن تملق
lay it on with trowel
اشکارا چاپلوسی کردن
soft-soap
چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped
چاپلوسی کردن تملق
pour it on thick
<idiom>
ماهرانه چاپلوسی کردن از
soft-soaping
چاپلوسی کردن تملق
To sponge on some one .
کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
blandish
نوازش کردن چاپلوسی کردن
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
suck up to some one
پیش کسی خود شیرینی کردن پیش کسی چاپلوسی کردن
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
soft soap
چاپلوسی
lip-service
چاپلوسی
sliminess
چاپلوسی
subservience
چاپلوسی
toadyism
چاپلوسی
flattery
چاپلوسی
sycophancy
چاپلوسی
soft-soaps
چاپلوسی
soft-soaping
چاپلوسی
adulation
چاپلوسی
flunkeyism
چاپلوسی
lip service
چاپلوسی
obsequiousness
چاپلوسی
subserviency
چاپلوسی
soft-soaped
چاپلوسی
soft-soap
چاپلوسی
subservience or cy
کمک چاپلوسی
blarney
چاپلوسی مداهنه
cajoles
گول زدن چاپلوسی
cajoling
گول زدن چاپلوسی
cajole
گول زدن چاپلوسی
greased
چاپلوسی روغن زدن
greasing
چاپلوسی روغن زدن
play up to someone
<idiom>
با چاپلوسی سودبدست آوردن
grease
چاپلوسی روغن زدن
double talk
چاپلوسی و زبان بازی
cajoled
گول زدن چاپلوسی
courtliness
نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
parrotry
بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
clearance diving
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
degausser
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put-up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it
برای کردن ان
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
so as to quiet him
برای ارام کردن او
to prospect
[for]
جستجو کردن
[برای]
the proper time to do a thing
برای کردن کاری
in orders to make it easiter
برای اسان تر کردن ان
enabled
تهیه کردن برای
prone to do something
آماده کردن برای
to grub
جستجو کردن
[برای]
enable
تهیه کردن برای
enabling
تهیه کردن برای
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
to grub about
جستجو کردن
[برای]
to grub
زیر و رو کردن
[برای]
to grub about
زیر و رو کردن
[برای]
enables
تهیه کردن برای
to fit with
اماده کردن برای
to mumble
[away]
to oneself
برای خودشان من من کردن
to save for retirement
برای بازنشستگی پس انداز کردن
to make room for a person
جا برای کسی باز کردن
to go round
برای همه کفایت کردن
warm up
<idiom>
گرم کردن (برای بازی)
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
the right way to do a thing
صحیح برای کردن کاری
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
gags
مانع فراهم کردن برای
gagged
مانع فراهم کردن برای
gag
مانع فراهم کردن برای
to butter somebody up
برای کسی تملق کردن
mnemonic
برای بار کردن در ثبات A
to schmooze somebody
برای کسی تملق کردن
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
gagging
مانع فراهم کردن برای
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
higgle
برای سودجویی بحث کردن
tenderized
برای ترد ونازک کردن ان
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
tenderising
برای ترد ونازک کردن ان
tenderises
برای ترد ونازک کردن ان
prone to do something
آماده برای کردن کاری
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
to underspend
[on]
ناکافی خرج کردن
[برای]
tenderize
برای ترد ونازک کردن ان
tenderizes
برای ترد ونازک کردن ان
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
tenderizing
برای ترد ونازک کردن ان
to offer a reward
[for]
عرضه کردن پاداشی
[برای]
to take pity on any one
برای کسی دلسوزی کردن
tenderised
برای ترد ونازک کردن ان
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
to frame someone
پاپوش درست کردن برای کسی
to work for peanuts
<idiom>
برای چندرغازی کار کردن
[اصطلاح]
assignment of space
تخصیص جا برای انبار کردن اماد
to scramble for a living
برای معاش یازندگی تلاش کردن
to refuse somebody admittance to something
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
within reach of gunshot
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
henpeck
سعی کردن برای تفوق یافتن
to negotiate for something
گفتگو و معامله کردن برای چیزی
constitutionalize
برای بهداشت مزاج گردش کردن
to affect something
[cultivate for effect]
کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
incite to murder
اغوا کردن برای قتل عمد
to set up somebody
[for something]
پاپوش درست کردن برای کسی
spaced armor
دو پوسته کردن زره برای تقویت ان
to pair off
جفت کردن
[برای کاری یا در جشنی]
to save for something
پس انداز کردن
[اندوختن ]
برای چیزی
sexualize
جنس برای چیزی تعیین کردن
to seek somebody out
جستجو برای پیدا کردن کسی
potential
توانایی انرژی برای کار کردن
peccability
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com