English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
upper hand برتری دست بالا
Other Matches
spinwriter چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
preponderance برتری
powered برتری
powering برتری
paramountey برتری
powers برتری
transcendence or cy برتری
paramountcy برتری
advantage برتری
momentum برتری
excellence برتری
privilege برتری
sinistrality چپ برتری
vantage برتری
superiority برتری
transcendence برتری
preemimence برتری
predomination برتری
unidextrality یک سو برتری
Excellency برتری
pre eminence برتری
Excellencies برتری
precedence برتری
ecellency برتری
power برتری
primacy برتری
priorities برتری
hegemony برتری
preference برتری
priority برتری
trancscendent برتری
supremacy برتری
profits برتری
profited برتری
beat out برتری
Majesties برتری
Majesty برتری
preferences برتری
profit برتری
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
cerebral dominance سو برتری نیمکره مخ
distinctions برتری ترجیح
eye dominance چشم برتری
predominance برتری علو
to have the pull of برتری داشتن بر
ascendance تفوق برتری
antecede برتری جستن
absolute advantage برتری مطلق
influences برتری تفوق
influencing برتری تفوق
dextrality راست برتری
distinction برتری ترجیح
best برتری جستن
influence برتری تفوق
comparative advantage برتری نسبی
influenced برتری تفوق
ocular dominance چشم برتری
transcends برتری یافتن
manual dominance دست برتری
maritime lien برتری دریایی
mixed cerebral dominance برتری نامتمایز مخ
supremacist برتری گرای
head starts فرصت برتری
head start فرصت برتری
outreach برتری یافتن
excels برتری داشتن بر
supremacists برتری گرای
overrode برتری جستن بر
laterality برتری جانبی
transcending برتری یافتن
transcended برتری یافتن
transcend برتری یافتن
one up <idiom> برتری داشتن
overridden برتری جستن بر
lateral dominance برتری جانبی
override برتری جستن بر
overrides برتری جستن بر
outvie برتری جستن از
overmaster برتری یافتن بر
overtop برتری جستن از
prominence پیشامدگی برتری
handedness دست برتری
outclass برتری داشتن بر
predominancy برتری علو
superiority برتری قوا
outclassed برتری داشتن بر
outclasses برتری داشتن بر
preminence برتری علو
fire superiority برتری اتش
outclassing برتری داشتن بر
hemispherical dominance برتری نیمکره
headships بزرگی برتری
headship بزرگی برتری
excelling برتری داشتن بر
excelled برتری داشتن بر
excel برتری داشتن بر
to gain a over برتری یاتفوق جستن بر
salience جلو امدگی برتری
anti air ضد برتری هوایی دشمن
humdinger دارای برتری فاحش
humdingers دارای برتری فاحش
saliency جلو امدگی برتری
right handedness دست راست برتری
pulls برتری جزئی و مختصر
manoptoscope برتری سنج بینایی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
pull برتری جزئی و مختصر
outdistancing غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver برتری مانور پیدا کردن
look down on someone <idiom> باحقارت واحساس برتری نگریستن
outdistance غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
outguess در حدس و گمان برتری داشتن بر
teutonism عقیده برتری نژادی المان
outdistanced غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistances غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
vantage ground زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
the clouds above ابرهای بالا یا بالا سر
dat سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
set up جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
paragons رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
apl یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
racism اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
antiair warfare جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
tug of war مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
nationalists طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
air suprmacy برتری کامل هوایی سیادت هوایی
air superiority برتری موقت هوایی رجحان هوایی
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
prefer ترجیح دادن برتری دادن
preferring ترجیح دادن برتری دادن
prefers ترجیح دادن برتری دادن
outreach بالا
over بالا
upside بالا
ascendency بالا
upper limit حد بالا
ascendancy بالا
over- بالا
aloft بالا
gallery لژ بالا
overhead سر بالا
uppermost از بالا
headwater بالا اب
balcony لژ بالا
balconies لژ بالا
on high در بالا
high بالا
in old age [in great age] در سن بالا
overhead بالا
above در بالا
highest بالا
galleries لژ بالا
atop بالا
up بالا
aweigh بالا
upped بالا
overtones بالا تن
upping رو به بالا
overtone بالا تن
superincumbent از بالا
at a great age در سن بالا یی
top بالا
up رو به بالا
highs بالا
upped رو به بالا
upping بالا
up stairs بالا
lever bridge پل بالا رو
up there ان بالا
upper بالا
chock-a-block بالا کشیده
jacks بالا بردن
raises بالا کشیدن
high wing بال بالا
on stilts بالا ایستاده بل
escalate بالا گرفتن
escalating بالا گرفتن
intumesce بالا امدن
jack up بالا بردن
joo chin pyon soon koot کف دست بالا
escalated بالا گرفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com