Dictiornary-Farsi | برتری سنج بینایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
manoptoscope	برتری سنج بینایی


Other Matches

perspectives	بینایی
second sight	بینایی
perspective	بینایی
spectrum	بینایی
eye	بینایی
eyesight	بینایی
visions	بینایی
sight	بینایی
sights	بینایی
perceptivity	بینایی
vision	بینایی
eying	بینایی
eyes	بینایی
spectral	بینایی
eyeing	بینایی
emmetropia	بینایی طبیعی
optics	علم بینایی
visual acuity	تیزی بینایی
quick sight	بینایی تیز
rhodopsin	ارغوان بینایی
visual purple	ارغوان بینایی
scotopia	بینایی در تاریکی
optic	وابسته به بینایی
the sense of sight	حس بینایی یا باصره
optometry	بینایی سنجی
tunnel vision	بینایی کانونی
vision test	ازمون بینایی
visive	وابسته به بینایی
visual axis	محور بینایی
visual yellow	زرد بینایی
far point	برد بینایی
facial vision	بینایی صورتی
field of vision	میدان بینایی
dichromatism	بینایی دوفامی
discernment	بصیرت بینایی
emmetropis	بینایی طبیعی
asthenopia	ضعف بینایی
photopia	بینایی درنورزیاد
monochromatism	بینایی تک فامی
monocular vision	بینایی یک چشمی
nervus opticus	عصب بینایی
trichromatism	بینایی سه فامی
optic nerve	عصب بینایی
optometer	بینایی سنج
test chart	لوحه بینایی سنجی
paropsis	خراب شدن بینایی
kenning	نگاه قدرت بینایی
scope	وسیله دیدبانی یا بینایی
campimeter	میدان سنج بینایی
optical instruments	الات وابسته به بینایی
ametropia	نقص انکساری بینایی
optometric service	قسمت بینایی سنجی
perimeters	میدان سنج بینایی
astigmatism	ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
perimeter	میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia	بینایی زرد- ابی
perceptiveness	بینایی قوه مشاهده
his sight could p darkness	بینایی وی تاریکی رامی شکافت
orthoptic	درست کننده نقص بینایی
orthoptic	وابسته به اصلاح نقص بینایی
hemeralopia	کمی بینایی در نور زیاد
eye glass	شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
optometric service	بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .	ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out	از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
privilege	برتری
preponderance	برتری
superiority	برتری
preference	برتری
beat out	برتری
transcendence	برتری
paramountcy	برتری
ecellency	برتری
paramountey	برتری
power	برتری
supremacy	برتری
advantage	برتری
Excellencies	برتری
Excellency	برتری
precedence	برتری
vantage	برتری
hegemony	برتری
profits	برتری
powered	برتری
powering	برتری
powers	برتری
Majesties	برتری
Majesty	برتری
profit	برتری
profited	برتری
primacy	برتری
excellence	برتری
predomination	برتری
preemimence	برتری
sinistrality	چپ برتری
momentum	برتری
trancscendent	برتری
transcendence or cy	برتری
pre eminence	برتری
priority	برتری
unidextrality	یک سو برتری
preferences	برتری
priorities	برتری
supremacists	برتری گرای
head start	فرصت برتری
to have the pull of	برتری داشتن بر
preminence	برتری علو
predominancy	برتری علو
hemispherical dominance	برتری نیمکره
head starts	فرصت برتری
distinctions	برتری ترجیح
mixed cerebral dominance	برتری نامتمایز مخ
one up <idiom>	برتری داشتن
outreach	برتری یافتن
outvie	برتری جستن از
overmaster	برتری یافتن بر
maritime lien	برتری دریایی
supremacist	برتری گرای
overtop	برتری جستن از
laterality	برتری جانبی
manual dominance	دست برتری
overrides	برتری جستن بر
transcend	برتری یافتن
outclass	برتری داشتن بر
excels	برتری داشتن بر
outclassed	برتری داشتن بر
excelling	برتری داشتن بر
outclasses	برتری داشتن بر
excelled	برتری داشتن بر
excel	برتری داشتن بر
prominence	پیشامدگی برتری
superiority	برتری قوا
headships	بزرگی برتری
overrode	برتری جستن بر
override	برتری جستن بر
overridden	برتری جستن بر
transcends	برتری یافتن
transcending	برتری یافتن
transcended	برتری یافتن
predominance	برتری علو
headship	بزرگی برتری
distinction	برتری ترجیح
outclassing	برتری داشتن بر
ascendance	تفوق برتری
cerebral dominance	سو برتری نیمکره مخ
comparative advantage	برتری نسبی
dextrality	راست برتری
best	برتری جستن
eye dominance	چشم برتری
ocular dominance	چشم برتری
fire superiority	برتری اتش
handedness	دست برتری
lateral dominance	برتری جانبی
influencing	برتری تفوق
antecede	برتری جستن
influences	برتری تفوق
absolute advantage	برتری مطلق
influence	برتری تفوق
influenced	برتری تفوق
saliency	جلو امدگی برتری
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
pulls	برتری جزئی و مختصر
upper hand	برتری دست بالا
pull	برتری جزئی و مختصر
salience	جلو امدگی برتری
right handedness	دست راست برتری
anti air	ضد برتری هوایی دشمن
rate of time preference	نرخ برتری زمانی
humdinger	دارای برتری فاحش
humdingers	دارای برتری فاحش
outdistancing	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver	برتری مانور پیدا کردن
outdistanced	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism	فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
outguess	در حدس و گمان برتری داشتن بر
outdistances	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance	غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty	اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
teutonism	عقیده برتری نژادی المان
look down on someone <idiom>	باحقارت واحساس برتری نگریستن
vantage ground	زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand	برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up	جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragon	رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism	نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
paragons	رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
outclassing	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy	برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outclass	دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
absolute advantage	برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand off	برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off	برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs	برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
spectroscope	بینایی بین طیف بین
spectroscopy	بینایی بین طیف بین
racism	اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
antiair warfare	جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
nationalists	طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود