English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
up-river برخلاف روند جریان آب
Other Matches
the styeam برخلاف جریان اب
solidifying process روند انجماد جریان انجماد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
unlike برخلاف
to the contrary برخلاف ان
with برخلاف
athwart برخلاف
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
against his grain برخلاف تمایل او
to my great surprise برخلاف انتظار من
contrary to my expectation برخلاف انتظارمن
counterwork برخلاف کارکردن
averse برخلاف میل
shoe is on the other foot <idiom> برخلاف حقیقت
contrany to my expectation برخلاف انتظارمن
against one's will برخلاف میل
in the wind's eye برخلاف جهت باد
illegally برخلاف قانون و مقررات
unparliamentary برخلاف اصول پارلمانی
to do v to one's principles برخلاف اصول خودرفتارکردن
out of order <idiom> برخلاف قانون ،نامناسب
in the teeth of the wind برخلاف جهت باد
contra indicate اشاره برخلاف داشتن
active دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
heteroclite کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
poach برخلاف مقررات شکار صید کردن
unconstitutional بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
anticlastic [ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
flareback اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
poached برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches برخلاف مقررات شکار صید کردن
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
flow روند
flows روند
trend روند
processes روند
trends روند
proceeding روند
trend line خط روند
trepan روند
procedure روند
process روند
flowed روند
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow سیلان جریان فلوی جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
stream routing روند روانه
rate of rise of water level روند بالاامدن اب
control flow روند کنترل
bidirectional flow روند دوسویه
trends روند کار
developmental trend روند تکوینی
economic trend روند اقتصادی
data flow روند داده ها
fission process روند انشقاق
upward trend روند صعودی
secular trend روند قرنی
stream routing روند رود
trend روند کار
timetrend روند زمانی
process فراشد روند
trend analysis تحلیل روند
processes فراشد روند
process روند طریقه
production process روند ساخت
pernicious trend روند قهقرایی
flowcharter روند نما
program flow روند برنامه
process of negotiations روند مذاکرات
processes روند طریقه
process chart نقشه روند کار
hypertext به صفحه جددی می روند
flowchapt symbol نماد روند نما
secular trend روند دراز مدت
program flowchart روند نمای برنامه
bells زنگ در پایان هر روند بوکس
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
rehashing روند پر شدن یک جدول درهم
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
snapback پاس دادن توپ دراغازهر روند
products customarily found in a pharmacy کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
listings کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
listing کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
lover's lane <idiom> جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
assets که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
What are the collection procedures for ...? روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
paragraph بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
pagination روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
edit کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
paragraphs بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
edited کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
annotation علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
annotations علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
power house building ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
code level تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
percentile یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
assembling روند خودکاری که بوسیله ان کامپیوتر برنامه اصلی را به زبان سمبلیک تبدیل میکند
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
texel مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
patterns محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
tossle منگوله [در این حالت دسته ای از نخ ها جهت تزئین فرش یا خورجین و زین اسب بکار می روند.]
dual در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
to anneal سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
flowcharting symbol علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
backslash کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
string سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
ATD دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
detailing فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
detail فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
paired registers دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
regenerator وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
line abreast کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
Intel محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
cryptographic تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
stack روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
conducts جریان
action جریان
flowed جریان
conduct جریان
conducting جریان
afoot در جریان
circulation جریان
conducted جریان
flows جریان
against the stream بر ضد جریان اب
rheostome جریان بر
rede جریان
streams جریان
streamed جریان اب
streamed جریان
stream جریان اب
flowline خط جریان
fluor جریان
gush جریان
gushed جریان
gushes جریان
stream جریان
current جریان
circulations جریان
flow limit حد جریان
flow line خط جریان
flow جریان
in the air <idiom> جریان
actions جریان
streams جریان اب
tide جریان
total current جریان کل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com