Total search result: 203 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
weed |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
weeded |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
weeding |
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب |
|
|
Other Matches |
|
pare |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
pares |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
pared |
قسمتهای زائد چیزی را چیدن |
folderol |
زائد ریشه یاحاشیه زائد |
station list |
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه |
transcribe |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
transcribes |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
transcribing |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
transcribed |
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن |
surpluses |
زائد |
tautologies |
زائد |
tautology |
زائد |
ascititious |
زائد |
superfluous |
زائد |
overplus |
زائد |
extra |
زائد |
extra- |
زائد |
extras |
زائد |
surplus |
زائد |
excrescential |
زائد |
redundant |
زائد |
supervacaneous |
زائد |
dummy |
زائد |
dummies |
زائد |
hypermetric |
زائد |
recrementitious |
زائد |
intercalary |
زائد |
surplus gas |
گاز زائد |
further |
اضافی زائد |
excrescency |
رشد زائد |
superimposition |
تحمیل زائد |
red tape |
تشریفات زائد |
formative |
حرف زائد |
waste |
زائد اتلاف |
redundant equation |
معادله زائد |
bronchocele |
غده زائد |
furthered |
اضافی زائد |
furthering |
اضافی زائد |
waste product |
محصولات زائد |
hyperbolas |
قسع زائد |
furthers |
اضافی زائد |
hyperbola |
قسع زائد |
wastes |
زائد اتلاف |
growth |
چیز زائد |
redundancy |
زائد فراوانی |
growths |
چیز زائد |
redundancies |
زائد فراوانی |
supererogatory |
زائد بیش از حد لزوم |
hypercatalectic |
دارای هجای زائد |
redundance |
حشووزوائد سخن زائد |
tankage |
مواد زائد کشتارگاه |
data redundancy |
زائد بودن داده ها |
hypermetric |
دارای سبب زائد |
periphrastic |
دارای الفاظ زائد |
pleonastic |
دارای سخن زائد |
offal |
مواد زائد لاشه |
additionally |
بطور اضافی یا زائد |
weapon troops |
قسمتهای ادوات |
administrative services |
قسمتهای اداری |
innards |
قسمتهای داخلی |
signal services |
قسمتهای مخابراتی |
sang banshin |
قسمتهای دست |
field commands |
قسمتهای رزمی |
military services |
قسمتهای نظامی |
periphrasis |
استعمال واژه ها وعبارات زائد |
redundant language |
سخن زائد یازیادی حشووزوائد |
pleonasm |
حشو قبیح سخن زائد |
lobar |
واقع در قسمتهای ریه |
modular |
دارای قسمتهای کوچک |
syntax |
هم اهنگی قسمتهای مختلف |
reserve components |
قسمتهای احتیاط ارتش |
alate |
دارای قسمتهای جناحی |
in other sectors |
در قسمتهای دیگر جبهه |
polypose |
شبیه گوشت زائد ساقه دار |
polypous |
شبیه گوشت زائد ساقه دار |
bowdlerization |
حذف قسمتهای خارج از اخلاق |
chemosphere |
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر |
adnexa |
قسمتهای متصل بهم زائده |
anisometric |
دارای قسمتهای غیر متقارن |
services |
قسمتهای اداری ادارات نظامی |
comparmentalize |
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن |
bowdlerize |
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از |
bilge blocks |
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی |
reconditioned |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
reconditions |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
gambusia |
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر |
hop stop and jump |
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام |
recondition |
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن |
check off list |
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما |
reddendo singula singulis |
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند |
mullion |
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره |
adhesion |
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف |
upgrading |
به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی] |
munnion |
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره |
principal parts |
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند |
lymphmatosis |
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن |
thread |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
threads |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
FDISK |
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد |
cannibalising |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalizes |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalises |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
bow string truss |
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد |
cannibalize |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalised |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalizing |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
cannibalized |
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری |
air brush |
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش |
degradation |
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت |
cumulo nimbus |
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد |
montage |
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته |
montages |
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته |
gobo |
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد |
offsets |
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود |
information hiding |
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است |
design heuristics |
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد |
component forces |
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک |
cryptoparts |
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه |
professional service |
تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی |
deleted |
برداشتن |
deletes |
برداشتن |
delete |
برداشتن |
glom |
برداشتن |
countertrace |
برداشتن از |
flaw |
مو برداشتن |
takes |
برداشتن |
take |
برداشتن |
flaws |
مو برداشتن |
includes |
در برداشتن |
lifting |
برداشتن |
lifted |
برداشتن |
deleting |
برداشتن |
remove |
برداشتن |
remove |
از جا برداشتن |
sublate |
برداشتن |
take up |
برداشتن |
removing |
از جا برداشتن |
removing |
برداشتن |
removes |
از جا برداشتن |
lift |
برداشتن |
to mop up |
برداشتن |
include |
در برداشتن |
moistening |
نم برداشتن |
ingather |
برداشتن |
ingether |
برداشتن |
to take up |
برداشتن |
to run away with |
برداشتن |
lifts |
برداشتن |
to pull off |
برداشتن |
pick up |
برداشتن |
pickup |
برداشتن |
to pick up |
برداشتن |
removes |
برداشتن |
reset key |
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود |
field services |
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی |
uncap |
کلاه از سر برداشتن |
give up |
دست برداشتن از |
To co away with . To remove. To eliminate . |
ازمیان برداشتن |
unhood |
سرپوش برداشتن از |
uncap |
سر پوش برداشتن از |
to come at a bound <idiom> |
خیز برداشتن |
resign |
دست برداشتن |
desist |
دست برداشتن |
cease |
دست برداشتن |
heave |
خیز برداشتن |
heaved |
خیز برداشتن |
ingether |
خرمن برداشتن |
to take the photograph of |
عکس برداشتن از |
to take off |
برداشتن بردن |
demountable |
قابل برداشتن |
remove slag |
سرباره را برداشتن |
off take rudder |
سکان برداشتن |
run away with |
برداشتن و در رفتن |
shuffle off |
به عجله برداشتن |
snap up |
تند برداشتن |
to carry arms |
سلاح برداشتن |
to break step |
غلط پا برداشتن |
to d. the cloth |
رومیزی را برداشتن |
to fly to arms |
سلاح برداشتن |
to sweep away |
ازمیان برداشتن |
make a copy of |
رونوشت برداشتن |
to receive a wound |
زخم برداشتن |
emarginate |
برداشتن حاشیه از |
gait |
گام برداشتن |
dequeue |
برداشتن اقلام یک صف |
picturize |
فیلم برداشتن از |
to have one's p taken |
عکس برداشتن |
break step |
غلط پا برداشتن |
elide |
ازاخر برداشتن |
removing |
برداشتن مهر |
removes |
برداشتن مهر |
remove |
برداشتن مهر |
unmask |
نقاب برداشتن از |
unmasked |
نقاب برداشتن از |
unmasking |
نقاب برداشتن از |
maps |
نقشه برداشتن از |
transcribe |
رونوشت برداشتن |
transcribed |
رونوشت برداشتن |
transcribes |
رونوشت برداشتن |
transcribing |
رونوشت برداشتن |