Dictiornary-Farsi | بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
toget the start of one's rival	بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن


Other Matches

exceeding	سبقت و پیشی
outruns	پیشی جستن بر
outrun	پیشی جستن بر
to get the upper hand	پیشی جستن
to get the better of	پیشی جستن بر
out act	پیشی جستن از
outrunning	پیشی جستن بر
outbalance	پیشی جستن
to give the go by to	پیشی جستن بر
outstrip	عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped	عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrips	عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripping	عقب گذاشتن پیشی جستن از
trump	مغلوب ساختن پیشی جستن
trumps	مغلوب ساختن پیشی جستن
outguess	سبقت جستن
transcends	سبقت جستن
transcending	سبقت جستن
transcended	سبقت جستن
transcend	سبقت جستن
get the start of	سبقت جستن بر
anticipating	پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates	پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated	پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipate	پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
isolead curve	خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
to make approaches	وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
linear speed	روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
escaped	رهایی جستن خلاصی جستن
escape	رهایی جستن خلاصی جستن
escapes	رهایی جستن خلاصی جستن
escaping	رهایی جستن خلاصی جستن
lead curve	خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
puss	پیشی
kitty	پیشی
better hand	پیشی
kitties	پیشی
preceding	پیشی
antecedent	پیشی
antecedence	پیشی
anteriority	پیشی
antecedents	پیشی
transposition	پس و پیشی
vanward	پیشی
pussies	مثل پیشی
precedence	پیشی گرفتن
pussy	مثل پیشی
outshine	پیشی گرفتن از
outshines	پیشی گرفتن از
outshining	پیشی گرفتن از
precedence	پیشی اولویت
outshone	پیشی گرفتن از
precedency	پیشی اولویت
outfly	در پرواز پیشی افتادن از
to give priority to	پیشی دادن به مقدم دانستن بر
transcendence or cy	سبقت
overtaking lane	خط سبقت
antedate	سبقت
antedated	سبقت
antecedence	سبقت
overtaking	سبقت
precedence	سبقت
competitiveness	سبقت جو
competitive	سبقت جو
precession	سبقت
antedates	سبقت
lateral tell	سبقت عرضی
lead angle	زاویه سبقت
to get the better of	سبقت گرفتن بر
lead lag relation	رابطه سبقت
one upmanship	یک قدم سبقت
competitions	سبقت جوئی
lead	زاویه سبقت
leads	سبقت هادی
GIVE WAY	سبقت آزاد
grab	سبقت گرفتن
GIVE WAY	محل سبقت
one-upmanship	یک قدم سبقت
lead	سبقت هادی
best	سبقت گرفتن
competition	سبقت جوئی
outdistances	سبقت گرفتن بر
lead pursuit	مسیر سبقت
forereach	سبقت گرفتن از
outmaneuver	سبقت گرفتن بر
overtake	سبقت گرفتن
outdistancing	سبقت گرفتن بر
outdistanced	سبقت گرفتن بر
outdistance	سبقت گرفتن بر
leads	زاویه سبقت
precess	سبقت گرفتن
overtakes	سبقت گرفتن
overtaken	سبقت گرفتن
prediction angle	زاویه سبقت
grabbed	سبقت گرفتن
stadia line	خط انحراف سبقت
grabbing	سبقت گرفتن
grabs	سبقت گرفتن
leads and lags	سبقت ها و تاخیرها
passant	سبقت گیر
competition	هم چشمی سبقت جویی
overtake	سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtaking vessel	ناو درحال سبقت
overtakes	سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtaking vessel	شناوه سبقت گیرنده
competitions	هم چشمی سبقت جویی
overtaken	سبقت گرفتن بر رد شدن از
leading line	خط بستن زاویه سبقت به توپ
pass	سبقت گرفتن از خطور کردن
passed	سبقت گرفتن از خطور کردن
passes	سبقت گرفتن از خطور کردن
one-upmanship	سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one upmanship	سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
outfoot	در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
kinetic lead	سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
overtaking sight distance	مسافت دید برای سبقت گرفتن
prediction mechanism	دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
overleap	جستن از
outjockey	جستن بر
springs	جستن
jumps	جستن
bounces	پس جستن
bounced	پس جستن
bounce	پس جستن
jump	جستن
spring	جستن
jumped	جستن
anticipation	سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
to cut brake or beat a r	گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
outpoint	سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
to be off the hook <idiom>	از خطر جستن
to gain the upper hand	تفوق جستن
to gain a ccess	تقرب جستن
to find fault with	عیب جستن
to carry sword	شمشیر جستن
renounce	تبری جستن از
purgation	برائت جستن
renounced	تبری جستن از
leaped	جستن دویدن
renouncing	تبری جستن از
hip	جستن پریدن
hips	جستن پریدن
overtop	برتری جستن از
overtop	برتی جستن بر
assists	شرکت جستن
assisting	شرکت جستن
assisted	شرکت جستن
to come out of the woods <idiom>	از خطر جستن
best	برتری جستن
leap	جستن دویدن
to be out of the woods <idiom>	از خطر جستن
to be over the hump [American] <idiom>	از خطر جستن
to be over the worst <idiom>	از خطر جستن
to seek shelter	پناه جستن
to seek refuge	پناه جستن
to make a pounce	ناگهان جستن
to keep one's distance	دوری جستن
leaps	جستن دویدن
assist	شرکت جستن
renounces	تبری جستن از
excelling	تفوق جستن بر
denying	تبری جستن
deny	تبری جستن
forestall	پیش جستن بر
excels	تفوق جستن بر
forestalls	پیش جستن بر
shoot-outs	بالا جستن
shoot-out	بالا جستن
forestalled	پیش جستن بر
shoot forth	بالا جستن
excelled	تفوق جستن بر
excel	تفوق جستن بر
overrode	برتری جستن بر
overrides	برتری جستن بر
antecede	برتری جستن
override	برتری جستن بر
overridden	برتری جستن بر
denied	تبری جستن
outvie	برتری جستن از
to find f.with	عیب جستن از
denies	تبری جستن
shoot out	بالا جستن
finds	جستن تشخیص دادن
to escape with life and limb	سختی رهایی جستن
find	جستن تشخیص دادن
wager of law	تبری جستن با سوگند
to gain a over	برتری یاتفوق جستن بر
out maneuver	تفوق جستن در مانور
overleap	جستن از روی نادیده گذشتن از
emulates	برابری جستن با پهلو زدن
emulating	برابری جستن با پهلو زدن
surpass	بهتر بودن از تفوق جستن
emulated	برابری جستن با پهلو زدن
emulate	برابری جستن با پهلو زدن
surpasses	بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed	بهتر بودن از تفوق جستن
to have recourse to a person	بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
to get the upper hand	برتری جستن تفوق پیدا کردن
to steal a march on any one	بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
overjump	بیش از اندازه نیروی خود جستن