English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
removal برطرف سازی نقل مکان
Other Matches
resolving برطرف سازی
gaps سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
gap سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
left shift تغیر مکان به چپ ریاضی یک بیت از داده در کلمه . عدد دودویی با هر تغییر مکان دوبرابر میشود
cross hairs دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
peeking فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeked فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
displacement اختلاف مکان تغییر مکان
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
pass off برطرف شدن
eliminating برطرف کردن
resolver برطرف کننده
eliminate برطرف کردن
eliminates برطرف کردن
surmountable برطرف کردنی
surmounts برطرف کردن
eliminated برطرف کردن
surmounting برطرف کردن
loose برطرف کردن
looser برطرف کردن
surmount برطرف کردن
surmounted برطرف کردن
overblow برطرف کردن
clear the air شک را برطرف کردن
insuperable برطرف نکردنی
dispelled برطرف کردن
dispel برطرف کردن
dispelling برطرف کردن
dispels برطرف کردن
acquit برطرف کردن
loosest برطرف کردن
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
to brak through an obstacle مانعی را برطرف کردن
clear the air <idiom> برطرف کردن سوتفاهمات
acquitting برطرف کردن اداکردن
to get somebody out of the way کسی را برطرف کردن
demystifies سر چیزی را برطرف کردن
acquits برطرف کردن اداکردن
demystified سر چیزی را برطرف کردن
demystify سر چیزی را برطرف کردن
demystifying سر چیزی را برطرف کردن
remove دورکردن برطرف کردن
removes دورکردن برطرف کردن
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
ground suppressor برطرف کننده کوتهمداری
removing دورکردن برطرف کردن
antialiasing برطرف کردن بدنمایی
eliminable حذف کردنی برطرف شدنی
to smooth a difficulty اشکالی را رفع یا برطرف کردن
migration نقل مکان نقل مکان کردن
selective clock stetching تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
declaratory statute هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
deodorants برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustrations خنثی سازی محروم سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
location مکان
sites مکان
site مکان
locations مکان
sited مکان
place جا مکان
illocal بی مکان
placing مکان
places مکان
places جا مکان
spaces مکان
purlieus مکان جا
spots مکان
spot مکان
placing جا مکان
locus مکان
stabilizer مکان
space مکان
place مکان
stead مکان
part مکان
stabilisers مکان
there ان مکان
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
print position مکان چاپ
ubiety کیفیت مکان
screen position مکان صفحه
unit position مکان واحد
moves نقل مکان
displaciment تفاوت مکان
displaciment تغییر مکان
displeacement of water تغییر مکان اب
placing مکان موقع
public place مکان عمومی
memory location مکان حافظه
locality موضع مکان
moved نقل مکان
place of honor مکان پر افتخار
storage location مکان انباره
place learning مکان اموزی
locus مکان هندسی
facility مکان ساختمان
localities موضع مکان
nowhere در هیچ مکان
nowheres در هیچ مکان
move نقل مکان
storage location مکان ذخیره
sign position مکان علامت
loci مکان هندسی
left shift تغییر مکان به چپ
shift تغییر مکان
shifted تغییر مکان
place مکان موقع
shifts تغییر مکان
topographer مکان نگار
change of place تغییر مکان
clearings مکان مسطح
clearing مکان مسطح
places مکان موقع
adverb of place فرف مکان
location counter مکان شمار
response position مکان جواب
otherwhere در مکان دیگر
locative دال بر مکان
location مکان یابی
topography مکان نگاری
displacement تغییر مکان
cursor مکان نما
topology مکان شناسی
cursors مکان نما
locations مکان یابی
topologist مکان شناس
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
end around shift تغییر مکان دورگشتی
circular shift تغییر مکان دایرهای
toponymic وابسته به مکان نامی
topological psychology روانشناسی مکان نگر
displacement جابجاشدگی تغییر مکان
locus مکان هندسی مرکزها
universe کون و مکان دهر
transmigrator نقل مکان کننده
shift تغییر مکان انتقال
doppler shift تغییر مکان دوپلری
rudder مکان عمودی متحرک
shifted تغییر مکان انتقال
elevator مکان افقی متحرک
permanent change of station تغییر مکان دایمی
shifts تغییر مکان انتقال
mental topography مکان نگاری ذهن
drilling position مکان مته کاری
elevators مکان افقی متحرک
die shift تغییر مکان حدیده
circular shift تغییر مکان حلقوی
rudders مکان عمودی متحرک
whereabout حدود تقریبی مکان
cyclic shift تغییر مکان چرخهای
locus of centres مکان هندسی مرکزها
flit نقل مکان کردن
logical shift تغییر مکان منطقی
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
position vector بردار مکان [ریاضی]
flits نقل مکان کردن
radius vector بردار مکان [ریاضی]
red shift تغییر مکان سرخ
crusor arrows پیکانهای مکان نما
current location counter شمارنده مکان فعلی
locate mode باب مکان یابی
mobility قابلیت نقل مکان
topography مکان نگاری مساحی
protected location مکان حفافت شده
ring shift تغییر مکان حلقهای
fleche نقل مکان شمشیرباز
cursor control کنترل مکان نما
shift out تغییر مکان به بیرون
components of displacement مولفههای تغییر مکان
flitting نقل مکان کردن
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
location of industry تعیین مکان صنعت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com