English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
inverse برعکس مقابل
Other Matches
vice versa برعکس
to the contrary برعکس ان
contrariwise برعکس
vice versa <adv.> برعکس
per contra برعکس
on the contrary برعکس
quotes کامای برعکس
come full circle <idiom> کاملا برعکس
unlike غیر برعکس
unfavorable برعکس زشت
quote کامای برعکس
overhand رویهم برعکس
quoted کامای برعکس
quoted دوتای کامای برعکس
backwater برعکس پارو زدن
quotes دوتای کامای برعکس
backwaters برعکس پارو زدن
combination grasp گرفتن معمولی و برعکس
quote دوتای کامای برعکس
instead of vice versa بجای برعکس این
moom dollyo bandea dollyo chagi ضربه پا برعکس دورانی
instead of the other way around بجای برعکس این
On the contrary , he is very honest. برعکس خیلی هم درستکار است
quoted علامت نقل قول یا کامای برعکس
quotes علامت نقل قول یا کامای برعکس
quote علامت نقل قول یا کامای برعکس
gender changer وسیله تغییر اتصال مادگی به نری و برعکس
sex changer وسیله مبدل اتصال نری به مادگی و برعکس
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
inverter وسیلهای که جریان متناوب را به مستقیم با برعکس تبدیل میکند
D type connector اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
polarized اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
not stage مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
collimate تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
quotation marks کاماس برعکس , که در ابتدا و انتهای متن چاپ گرفتنی ایجاد میشود تا مشخس شود از منبع دیگر جدا شده است
versus در مقابل
anti در مقابل
as compared to در مقابل
vis-a-vis مقابل
opposite مقابل
opposed مقابل
opposites مقابل
vis a vis مقابل
as opposed to در مقابل
in consideration of در مقابل
at the front <adv.> در مقابل
in front <adv.> در مقابل
title مقابل
in the front <adv.> در مقابل
titles مقابل
at the fore <adv.> در مقابل
versus prep در مقابل
at front <adv.> در مقابل
fore <adv.> در مقابل
anti thesis وضع مقابل
contralateral muscles عضلات مقابل
dead against درست مقابل
respondent طرف مقابل
in comparison to [compared with] در قبال [در مقابل]
off مقابل عازم
opposite the house مقابل خانه
counterpoint نقطه مقابل
from opposite directions از دو طرف مقابل
alternative hypothesis فرضیه مقابل
water resistance مقاومت در مقابل اب
counterparts نقطه مقابل
counterpart نقطه مقابل
contrary مقابل خلاف
counter weight وزنه مقابل
respondents طرف مقابل
opposed piston engine موتورپیستون مقابل
on payment در مقابل وجه
counterweight وزنه مقابل
counterweights وزنه مقابل
point blank مقابل هدف
point-blank مقابل هدف
orientated هدف مقابل
obverse طرف مقابل
reversion برعکس کردن وارونه کردن
cash against documents پول در مقابل اسناد
aboral نقطه مقابل دهان
boring stay قسمت ساکن مقابل
antipode نقطهء مقابل یا متقاطر
countering مقابل دستگاه شمارنده
countered مقابل دستگاه شمارنده
counter مقابل دستگاه شمارنده
driveway راه مقابل خانه
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
light resistance مقاومت در مقابل نور
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
sonnal deung مقابل تیغه دست
release documents against واگذاری اسناد در مقابل
torsional rigidity استحکام در مقابل پیچش
front wall دیوار مقابل اسکواش
flood protection حفافت در مقابل طغیان
windproof مقاوم در مقابل باد
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
drip proof enclosure حفافت در مقابل ریزش اب
documents against payment اسناد در مقابل پرداخت
shell proof مقاوم در مقابل گلوله
wear resistance مقاومت در مقابل سایش
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
rivalled طرف مقابل دعوا
rivaling طرف مقابل دعوا
forward حرکت به جلو یا مقابل
forwarded حرکت به جلو یا مقابل
rivaled طرف مقابل دعوا
rival طرف مقابل دعوا
hard سخت در مقابل نرم
block دفاع در مقابل ابشار
blocked دفاع در مقابل ابشار
blocks دفاع در مقابل ابشار
harder سخت در مقابل نرم
hardest سخت در مقابل نرم
mouses مقابل حساسیت Mouse
capitals در مقابل حالت کوچک
rivalling طرف مقابل دعوا
rivals طرف مقابل دعوا
mouse مقابل حساسیت Mouse
caps در مقابل حالت کوچک
interface مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interfaces مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
rebellion یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
impluse response رفتار در مقابل فشار ضربهای
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
insolation در مقابل اشعه افتاب قراردادن
d/p تحویل اسناددر مقابل پرداخت
exorable قابل تحریک در مقابل التماس
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
than <conj.> از [در مقابل] [پس از صفت عالی افضل]
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
coefficient of drag ضریب مقاومت در مقابل حرکت
notche sensitivity index ضریب حساسیت در مقابل شیار
payment against a draft پیش پرداخت در مقابل برات
thermostability قابلیت استحکام در مقابل حرارت
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
actinautographic دارای حساسیت در مقابل نور
rebellions یاغیگری تمرد در مقابل دادگاه
to resist an attack در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
documents aganist acceptance تحویل اسناد در مقابل قبولی نویسی
socage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
soccage سیستم اجاره زمین در مقابل خدمت
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
sheet down ثابت کردن بادبان در مقابل باد
bullets در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
adjacent آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است
bullet در مقابل یک خط متن برای جلب توجه به آن خط
fin de non recevoir رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
would just as soon <idiom> توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
thermosetting قابل سفت شدن در مقابل حرارت
to backtrack <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> عقب کشیدن [از موضوعی در مقابل حریف]
abneural واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
stance طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
ballooner بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
balloon jib بادبان مثلثی شکل در مقابل باد
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stances طرزایستادن در مقابل حریف بوکس کارگاه
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
thermoplasticity قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
speed نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
streamlining دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
survivability قابلیت مقاومت در مقابل دشمن توان زندگی
vertical angles گوشههای روبروی تارک زوایای مقابل به راس
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
speeding نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
service line حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
speeds نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
audible تعویض مانور حمله یا دفاعی در مقابل حریف
soil shear strength قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
midcourt منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
projection of a point خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
cold wet clothing لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
forecourts قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
fastness of bleaching ثبات رنگی در مقابل مواد سفید کننده
forecourt قسمت زمین اسکواش نزدیک دیوار مقابل
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
streamline دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamlines دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
gutters فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
peine for et dure مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
warned protected قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
half دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
color fastness درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
trap سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
scanned حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
sheet طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
sheets طناب وصل به بادبان برای تنظیم ان در مقابل باد
scan حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
scans حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
EDAC سیستم تصحیح خطای مقابل برای ارتباطات دادهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com