Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
calender
برق انداختن فشار دهنده
Other Matches
pusher
فشار دهنده
restrainer
فشار دهنده
pushers
فشار دهنده
isobar
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobars
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobare
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
to press the button
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
cabin pressure altimeter
ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
let down
پایین انداختن انداختن
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
low voltage distribution system
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
isobars
هم فشار
isobars
تک فشار
isobar
تک فشار
isobar
هم فشار
pressures
فشار
distraint
فشار
pressured
فشار
low pressure
فشار کم
pressure
فشار
isobare
هم فشار
compression
فشار
stress
فشار
tension
فشار
tensions
فشار
constraint
فشار
stresses
فشار
stressing
فشار
isopiestic
هم فشار
bunt
فشار با سر
impact
فشار
impacts
فشار
pressure vessel
فشار
stroking
فشار با پا
strokes
فشار با پا
stroked
فشار با پا
stroke
فشار با پا
violence
فشار
push
فشار
pressure curve
خم فشار
back iron
بن فشار
growing pains
فشار
line of thrust
خط فشار
brunt
فشار
exertion
فشار
exertions
فشار
back pressure
پی فشار
water pressure
فشار اب
pushes
فشار
pushed
فشار
sense of pressure
حس فشار
pressure sense
حس فشار
barometric pressure
فشار جو
zips
فشار
zipping
فشار
zipped
فشار
zip
فشار
pressor
فشار زا
presses
فشار
atmosphere
فشار جو
strain
فشار
atmospheric pressure
فشار جو
ice push
فشار یخ
atmospheres
فشار جو
thrusting
فشار
strains
فشار
hydraulic pressure
فشار اب
total pressure
فشار کل
weight
فشار
pressing
فشار
press
فشار
thrust
فشار
pressuring
فشار
fantod
فشار
thrusts
فشار
donor
دهنده
transferor
دهنده
shover
هل دهنده
donors
دهنده
giver
دهنده
joggers
هل دهنده
jogger
هل دهنده
irriguous
اب دهنده
pushers
هل دهنده
donar
دهنده
trimestr
رخ دهنده
pusher
هل دهنده
hustling
فشار دادن
load
بار فشار
hustles
فشار دادن
loads
فشار مسئولیت
hydrostatic pressure
فشار ایستائی
loads
بار فشار
bearing pressure
فشار بردگاهی
radiation pressure
فشار تشعشع
load
فشار مسئولیت
to squeeze to death
با فشار کشتن
The pressure of the atmosphere
فشار جو ؟( اتمسفر )
induction voltage
فشار القائی
bearing pressure
فشار یاطاقان
inflationary pressure
فشار تورمی
acoustic pressure
فشار صوتی
initial pressure
فشار ابتدایی
hustling
فشار زور
high tension
فشار قوی
hustled
فشار دادن
hustles
فشار زور
hydrostatic pressure
فشار عمق اب
reservoir pressure
فشار مخزن
reduced pressure
فشار کاهیده
pinch
فشار دادن
to press up
با فشار بالابردن
hydraulic pressure
فشار هیدرولیکی
insulation voltage
فشار ازمایش
hypertension
فشار خون
intake pressure
فشار ورودی
tension adjustment
میزان فشار
intermediate high voltage line
خط فشار متوسط
indicator
فشار سنج
intermediate pressure
فشار متوسط
to bear pressure upon
فشار اوردن بر
pinches
فشار دادن
hustled
فشار زور
absolute pressure
فشار مطلق
isobar surface
سطح هم فشار
brush pressure
فشار زغال
hustle
فشار زور
hustle
فشار دادن
oppression
فشار افسردگی
bars
واحد فشار
internal pressure
فشار درونی
bar
واحد فشار
thrust of the arch
فشار طاق
hydrostatic
مربوط به فشار اب
pressures
فشار هوا
sound pressure
فشار صوت
axial compression
فشار محوری
antiblackout suit
لباس ضد فشار اب
griped
مشت فشار
standard atmospheric pressure
فشار متعارفی جو
impacted
تحت فشار
beneath
تحت فشار
starting pressure
فشار استارت
static head
فشار ایستایی
static pressure
فشار ایستایی
ambient pressure
فشار محیط
axial pressure
فشار اسهای
simple compression
فشار ساده
axial pressure
فشار مرکزی
soil strain
فشار زمین
forcing
فشار دادن
social pressure
فشار اجتماعی
pressuring
فشار هوا
pressured
فشار هوا
vapour pressure
فشار بخار اب
vapor pressure
فشار بخار
uplift pressure
فشار بالابرنده
pressure
فشار هوا
atmospheric pressure
فشار هوا
atmospheric pressure
فشار اتمسفری
under the stimulus of hunger
از فشار گرسنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com