English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
economic planning برنامه ریزی اقتصادی
Search result with all words
centrally planned economy اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
Other Matches
planning comission هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
simplex method روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
business مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
businesses مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
economic plan برنامه اقتصادی
managements برنامه ریزی
management برنامه ریزی
planning <adj.> برنامه ریزی
schematization برنامه ریزی
programming برنامه ریزی
schedules برنامه ریزی کردن
educational planning برنامه ریزی اموزشی
curriculum development برنامه ریزی درسی
scheduled برنامه ریزی کردن
contract scheduling برنامه ریزی قرارداد
national planning برنامه ریزی ملی
dietetics برنامه ریزی غذایی
schedule برنامه ریزی کردن
development planning برنامه ریزی توسعه
financial planning برنامه ریزی مالی
ex ante برنامه ریزی شده
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
product planning برنامه ریزی محصولات
work out <idiom> برنامه ریزی کردن
production planning برنامه ریزی تولید
corporate planning برنامه ریزی شرکت
consolidated planning برنامه ریزی تلفیقی
centralized planning برنامه ریزی متمرکز
plans برنامه ریزی کردن
adhoc planning برنامه ریزی روزمره
regional planning برنامه ریزی منطقهای
comprehensive planning برنامه ریزی جامع
state planning برنامه ریزی دولتی
timing برنامه ریزی زمانی
macroplanning برنامه ریزی کلان
rural planning برنامه ریزی روستائی
family planning برنامه ریزی خانواده
linear programming برنامه ریزی خطی
sectoral planning برنامه ریزی بخشی
quantitative programming برنامه ریزی کمی
plan برنامه ریزی کردن
central planning برنامه ریزی مرکزی
centeralized planning برنامه ریزی متمرکز
goal programming برنامه ریزی ارمانی
program برنامه ریزی کردن
programs برنامه ریزی کردن
programming methods روشهای برنامه ریزی
imperative planning برنامه ریزی اجباری
agricultural planning برنامه ریزی کشاورزی
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
social planning برنامه ریزی اجتماعی
develop برنامه ریزی و تولید
overall planning برنامه ریزی کلی
planning model الگوی برنامه ریزی
develops برنامه ریزی و تولید
personnel development برنامه ریزی استخدامی
optimal planning برنامه ریزی بهینه
optimal planning برنامه ریزی مطلوب
planning system نظام برنامه ریزی
programmed برنامه ریزی شده
planning horizon افق برنامه ریزی
planning horizon مدت برنامه ریزی
planning cycle دوره برنامه ریزی
planning principles اصول برنامه ریزی
population planning برنامه ریزی جمعیت
dynamic programming برنامه ریزی پویا
scheduled fire اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
gosplan سازمان برنامه ریزی شوروی
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
inter sectoral planning برنامه ریزی بین بخشی
programmed label برچسب برنامه ریزی شده
programmed check مقابله برنامه ریزی شده
material requirements planning برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
programmable check مقابله برنامه ریزی شده
programmable terminal ترمینال قابل برنامه ریزی
devise برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
programmed check بررسی برنامه ریزی شده
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
programmed switch گزینه برنامه ریزی شده
programmed instruction دستورالعمل برنامه ریزی شده
impulse buying خرید بدون برنامه ریزی
medium term planning برنامه ریزی میان مدت
planned saving پس انداز برنامه ریزی شده
financial planning system سیستم برنامه ریزی مالی
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
production planning and control برنامه ریزی و کنترل تولید
long run planning برنامه ریزی بلند مدت
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
manpower planning برنامه ریزی نیروی انسانی
scheduling برنامه ریزی کارهای اجرائی
directive planning برنامه ریزی هدایت شده
short run planning برنامه ریزی کوتاه مدت
nonprogrammed halt توقف برنامه ریزی نشده
decentralized planning برنامه ریزی غیر متمرکز
devises برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
proms Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
sensitivity analysis تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
programmed i/o ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
redefined تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
developments برنامه ریزی تولید محصول جدید
redefines تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
materials requirements planning برنامه ریزی مواد مورد نیاز
redefining تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefine تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
blows برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
blow برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
hardest که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
development برنامه ریزی تولید محصول جدید
harder که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
hard که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
timer switch سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
EAPROM گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
fpla ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
electrically نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
cursors نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
designs برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
design برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
blasts ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
blast ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
addressable نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
cursor نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
to reprogram دوباره برنامه ریزی [جدید] کردن [رایانه شناسی]
planned economies اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
eds وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
plato منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
delaying مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
delays مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
preprogrammed که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
balances برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delay مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
proms حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
eerom دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
prom حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
robotics مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
pla CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
programmers وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
facsimiles روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
facsimile روش نمایش حروف روی صفحه کامپیوتر با کپی کردن تصاویر برنامه ریزی شده از حافظه
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
programmable read only memory حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
eprom PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
schedules برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
scheduled برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
new deal برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
economic aggregates مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
ACD سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
api مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود
graphics شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
masks وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
mask وسیله حافظه فقط خواندنی که در حین سافت برنامه ریزی شده است با اعمال آهن در نواحی انتخاب شده که به صورت ماسک مشخص شده اند
economic imperialism جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
electrically قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
economic order quantity کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
source برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
object oriented روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
swops توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com