English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
wild rice برنج وحشی
Other Matches
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
wild fowl مرغان وحشی پرندگان وحشی
ferae naturae وحشی ذاتا وحشی
rice برنج
cash crops برنج
column rule خط برنج
brass برنج
Br برنج
brassy برنگ برنج
brassier برنگ برنج
brasier برنج ساز
does rice suit you? برنج بشمامیسازد
rice puddings شیر برنج
free cutting brass برنج اتومات
rice دانههای برنج
brass welding جوش برنج
brassiest برنج مانند
brass ware برنج الات
brass founder برنج ریز
brass and bronze برنج و برنز
brazier برنج سازی
braziers برنج سازی
brassiest برنگ برنج
brass برنج الیاژ
brassy برنج مانند
rice pudding شیر برنج
leaf brass تنکه برنج
leaf brass برنج ورقه
brassier برنج مانند
rice paper کاغذ برنج
rice milk شیر برنج
rice field برنج کاری
rice chaff کاه برنج
burnt food ته دیگ [برنج]
rde brass برنج سرخ
rice powder ارد برنج
triangular brass bead مثلث برنج
basic crops پنبه تنباکو و برنج
consumptiveness دچارشدگی برنج باریک
brass برنج چند جوش
riziform مانند دانه برنج
beta brass برنج نوع بتا
paddy برنج اسیاب نکرده
paddies برنج اسیاب نکرده
brasier برنج کار روی گر
alpha brass برنج نوع الفا
arrack عرق نارگیل و برنج
brass pressure casting برنج ریختگی فشاری
boiled rice برنج کته شده
brassily شبیه فلز برنج
hot working brass برنج قابل اهنگری
rice بصورت رشتههای برنج ماننددراوردن
lattin ترکیبی مانند فلز برنج
latten ترکیبی مانند فلز برنج
brass band ادوات انها از برنج باشد
brass bands ادوات انها از برنج باشد
brass and bronze foundry ریخته گری برنج و برنز
Rice is a wholesome food . برنج غذای کاملی است
their principal food is rice خوراک عمده انها برنج است
pudding دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
puddings دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
chopsticks میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند
ruttish وحشی
Gothic وحشی
savaging وحشی
savages وحشی
rambunctious وحشی
savaged وحشی
hare brained وحشی
ferine وحشی
gris وحشی
sylvatic وحشی
anthropophagus وحشی
ungovernable وحشی
unmannerly وحشی
boarish وحشی
unshapen وحشی
unshaped وحشی
savage وحشی
ruffian وحشی
undaunted وحشی
ruffians وحشی
barbarous وحشی
uncivilized وحشی
barbaric وحشی
feral وحشی
ferocious وحشی
truculent وحشی
wildest وحشی
wild وحشی
wilds وحشی
grosser وحشی توده
brutalize وحشی شدن
toadflax کتان وحشی
grossest وحشی توده
charlock خردل وحشی
grosses وحشی توده
buffaloes گاو وحشی
brutalized وحشی شدن
grossed وحشی توده
brutalizes وحشی شدن
buffalo گاو وحشی
brutalizing وحشی شدن
gross وحشی توده
tiger cat گربه وحشی
grossing وحشی توده
imbrute وحشی شدن
headaches خشخاش وحشی
wildlife حیوانات وحشی
manlike جنس نر وحشی
bestiality وحشی گری
mustang اسب وحشی
on the same p as the savages درترازو وحشی ها
onion couch یکجور جو وحشی
headache خشخاش وحشی
horsemint نعناع وحشی
saracen کافر وحشی
farouche وحشی صفت
fellness وحشی گری
brutalising وحشی شدن
feral child کودک وحشی
brutalises وحشی شدن
gothicism وحشی گری
semi barbarian نیم وحشی
brutalised وحشی شدن
onion grass یکجور جو وحشی
bullock گوساله وحشی
bullocks گوساله وحشی
wildfowl اردک وحشی
savage وحشی کردن
barbarise وحشی کردن
parsnip زردک وحشی
parsnips هویج وحشی
savaged وحشی شدن
parsnips زردک وحشی
savaged وحشی کردن
savaging وحشی کردن
savaging وحشی شدن
cheetahs یوزپلنگ وحشی
savages وحشی کردن
mallard اردک وحشی
savages وحشی شدن
cheetah یوزپلنگ وحشی
wildcats گربه وحشی
parsnip هویج وحشی
Wild West غرب وحشی
barbarize وحشی کردن
wildness وحشی گری
wildling حیوان وحشی
uncivilly وحشی بی ادب
uncivil وحشی بی ادب
wildcat گربه وحشی
savage وحشی شدن
mallards اردک وحشی
wild beasts جانوران وحشی وحوش
ruffianly گردن کلفت وحشی
perfection of savagery کمال وحشی گری
perfection of savagery نهایت وحشی گری
wildfowler شکارچی غاز وحشی
troglodyte انسانهای غارنشین وحشی
the african savages وحشی های آفریقا
marijuana تنباکوی وحشی بیابانی
styrax بوته وحشی جاوی
sheldrake اردک وحشی دریایی
wild parsley انواع هویج وحشی
leopards پلنگ گربه وحشی
mallard نوعی مرغابی وحشی
caprifig درخت انجیر وحشی
barbarian ادم وحشی یابربری
feral حیوان شکاری وحشی
greylag غاز وحشی اروپایی
gooseberry bush درخت انگور وحشی
barbarise وحشی گری کردن
barbarize بیگانه یا وحشی شدن
buffs گاو وحشی زردنخودی
brent یکجورغاز وحشی کوچک
marihuana تنباکوی وحشی بیابانی
buff گاو وحشی زردنخودی
ferocity وحشی گری سبعیت
barbarians ادم وحشی یابربری
madcap ادم بی پروا و وحشی
brutal حیوان صفت وحشی
leopard پلنگ گربه وحشی
mallards نوعی مرغابی وحشی
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
wild eyed دارای چشمان وحشی وخیره
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
warren محل نگهداری حیوانات وحشی
warrens محل نگهداری حیوانات وحشی
polecat موش خرمای وحشی اروپایی
polecats موش خرمای وحشی اروپایی
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
catamount ادم پس کوهی و وحشی صفت
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
masterwort سنبل ختایی جاوه وحشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com