Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (11 milliseconds)
English
Persian
victor
برنده مسابقه
victors
برنده مسابقه
winner of a match
برنده مسابقه
Search result with all words
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
runner up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
cupholder
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
maiden race
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
selling race
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
Other Matches
skull practice
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicap
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
vehicle
برنده
vehicles
برنده
incisive
برنده
incisory
برنده
heuristic
پی برنده
conductive
برنده
trenchant
برنده
cutting
برنده
high proof
برنده
deferent
برنده
mutilator
برنده
foretooth
برنده
incisor tooth
برنده
scissile
برنده
discoverers
پی برنده
winning
برنده
cutters
برنده
cutter
برنده
discoverer
پی برنده
winner
برنده
portative
برنده
winners
برنده
winnings
برنده
incisively
بطور برنده
propulsive
جلو برنده
resolutive
تحلیل برنده
uptake
بالا برنده
lacerative
برنده یا درنده
promotor
پیش برنده
matrolinous
بارث برنده
medalist
برنده مدال
prizewinner
برنده جایزه
users
بکار برنده
outpoint
برنده با امتیاز
prizer
برنده جایزه
uplifter
بالا برنده
perseus
برنده سر دیو
impellor
پیش برنده
boosters
بالا برنده
winners
برنده بازی
contenders
برنده احتمالی
winner
برنده بازی
decision
برنده با امتیاز
booster
بالا برنده
decisions
برنده با امتیاز
propelling
پیش برنده
raiders
یورش برنده
raider
یورش برنده
user
بکار برنده
heiress
ارث برنده زن
heiresses
ارث برنده زن
dark horse
برنده غیرمترقبه
achiever
از پیش برنده
annihilator
از بین برنده
medallists
برنده مدال
impeller
پیش برنده
promoter
پیش برنده
promoters
پیش برنده
highest bidder
برنده مزایده
gonfalonier
برنده پرچم
gestatorial
برنده پاپ
persi
برنده سر دیو
edged tool
الت برنده
edge tool
الت برنده
dissolvent
حل کننده برنده
deferent
بیرون برنده
cutting head
نوک برنده
medalists
برنده مدال
medallist
برنده مدال
dark horses
برنده غیرمترقبه
winning move
حرکت برنده
wearing
تحلیل برنده
winning position
پوزیسیون برنده
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
utilizer
بکار برنده
contender
برنده احتمالی
emulous
رشک برنده طالب
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
painstakingly
ساعی رنج برنده
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
nonwinner
هرگز برنده نشده
emasculatory
برنده نیروی مردی
decision
برنده کشتی با امتیاز
limivorous
فرو برنده گل ولای
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
liquidator
برچیننده از بین برنده
liquidators
برچیننده از بین برنده
emasculative
برنده نیروی مردی
benefitical
منتفع فایده برنده
file cutter
قسمت برنده سوهان
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
won ending
اخر بازی برنده
winterer
بسر برنده زمستان
jackpots
برنده تمام پولها
benefic
فایده برنده نیکوکار
jackpot
برنده تمام پولها
painstaking
ساعی رنج برنده
cutler
فروشنده الات برنده
raise the hand
بالابردن دست برنده
decisions
برنده کشتی با امتیاز
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
sharp tongued
بکار برنده سخنان زننده
to ease to a victory
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
hoong seung
برنده هوگو قرمز تکواندو
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
cutting angle
سطح برنده تیغه برش
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
hellward
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
assimilator
تحلیل برنده همانند سازنده
hybrid propulation
نیروی پیش برنده مختلط
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
to scramble a victory
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
scissors
چیز برنده قطع کننده
To win on points.
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
waltz off with
<idiom>
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
procrustean
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
dye-remover
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
open water
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
I have not played my trump ( winning ) card .
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliating agent
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliants
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
ingestive
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
free-for-alls
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
compound helicopter
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-all
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing
مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
winner's circle
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
skittle
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
chased
مسابقه
chase
مسابقه
meets
مسابقه
meet
مسابقه
contests
مسابقه
contesting
مسابقه
match
مسابقه
contest
مسابقه
competition
مسابقه
matches
مسابقه
agonism
مسابقه
racing
مسابقه
chace
مسابقه
chasing
مسابقه
chases
مسابقه
contested
مسابقه
tournament
مسابقه
race
مسابقه
competition
مسابقه
races
مسابقه
competitions
مسابقه
events
مسابقه
game
مسابقه
ski racer
مسابقه رو
event
مسابقه
tourney
مسابقه
contest
مسابقه
ball games
مسابقه
setter
یک مسابقه
kyorougei
مسابقه
tournaments
مسابقه
setters
یک مسابقه
ball game
مسابقه
raced
مسابقه
contests
مسابقه ها
competitions
مسابقه ها
clutched
سستی در مسابقه
race horse
اسب مسابقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com