Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
English
Persian
coulomb interaction
برهم کنش کولنی
Other Matches
coulomb attraction
جاذبه کولنی
coulomb force
نیروی کولنی
coulombic force
نیروی کولنی
coulomb filed
میدان کولنی
coulomb repulsion
دفع کولنی
tangle
در هم و برهم
in a tumble
در هم برهم
tangles
در هم و برهم
haywire
در هم و برهم
at sixes and sevens
درهم و برهم
disbandment
برهم خوردگی
pell-mell
درهم برهم
pasticcqo
چیزدرهم برهم
pertubative
برهم زننده
fazed
برهم زدن
fazes
برهم زدن
fazing
برهم زدن
perturbable
برهم زدنی
disturber
برهم زننده
out of order
درهم برهم
discompose
برهم زدن
elusory
درهم برهم
derange
برهم زدن
cramp hand writing
خط درهم و برهم
in a bad order
درهم برهم
olio
درهم و برهم
higgledy-piggledy
بطوردرهم برهم
higgledy-piggledy
درهم برهم
olla
اش درهم برهم
faze
برهم زدن
unsettles
برهم زدن
shut
برهم نهادن
bashing
برهم زدن
bashes
برهم زدن
bashed
برهم زدن
bash
برهم زدن
disbands
برهم زدن
disbanding
برهم زدن
disband
برهم زدن
untidy
درهم و برهم
untidily
درهم و برهم
untidiest
درهم و برهم
untidier
درهم و برهم
coups
برهم زدن
coup
برهم زدن
shuts
برهم نهادن
shutting
برهم نهادن
unsettle
برهم زدن
topsyturvy
درهم برهم
unorganized
درهم و برهم
woebegone
درهم و برهم
helter-skelters
درهم برهم
helter-skelter
درهم برهم
imbroglios
درهم و برهم
imbroglio
درهم و برهم
cramped
درهم و برهم
topsy-turvy
<idiom>
درهم برهم
interaction
برهم کنش
elf lock
موی درهم برهم
to make hay of
درهم برهم کردن
goulash
چیز درهم و برهم
promiscuously
بطور درهم برهم
elf knot
موی درهم برهم
electrostatic interaction
برهم کنش الکترواستاتیکی
pell-mell
بطور درهم برهم
matted
درهم برهم حصیری
embroils
میانه برهم زدن
embroiling
میانه برهم زدن
embroiled
میانه برهم زدن
embroil
میانه برهم زدن
compatriotic
مبنی برهم میهنی
discombobulate
درهم و برهم کردن
desultory
بی ترتیب درهم و برهم
tousle
برهم زدن پریشان کردن
upset _
برهم زنی بهم خوردگی
overset
برهم زدن سرنگون کردن
disorder
برهم زدن مختل کردن
orthogonal mesh reinforcement
شبکه ارماتور عمود برهم
disorders
برهم زدن مختل کردن
in a flash
بیک چشم برهم زدن
in the twinkling of a bedpost
بیک چشم برهم زدن
charivari
صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
in a winkling
بیک چشم برهم زدن
in the turning of a hand
بیک چشم برهم زدن
in the twinkling of an eye
بیک چشم برهم زدن
littery
ریخته و پاشیده درهم برهم
nictitate
برهم زدن پلک چشم
twinkling
بیک چشم برهم زدن
grids
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
dithyramb
سرود درهم برهم ووحشیانه یونانیان باستانی
winging
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
puzzle head
که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
grid
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
disturb
برهم زدن بهم زدن
disturbs
برهم زدن بهم زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com