English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (7 milliseconds)
English Persian
to fill the chair برکرسی نشستن
Other Matches
chaired برکرسی یاصندلی نشاندن
chairs برکرسی یاصندلی نشاندن
chairing برکرسی یاصندلی نشاندن
chair برکرسی یاصندلی نشاندن
curule magistrate کلانترباداوری که برکرسی عاج می نشستند
to sit out نشستن بیشتر نشستن از
forward seat حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
perching نشستن
perch نشستن
awaiting نشستن
awaits نشستن
to take a chair نشستن
sit نشستن
sits نشستن
to lose ground پس نشستن
to give ground پس نشستن
perched نشستن
running aground به گل نشستن
perches نشستن
await نشستن
seizes نشستن
recoiling پس نشستن
recoiled پس نشستن
recoil پس نشستن
seize نشستن
awaited نشستن
recoils پس نشستن
seized نشستن
dwit koobi نشستن به عقب
give way عقب نشستن
ambush در کمین نشستن
insidiate در کمین نشستن
setbacks عقب نشستن
setback عقب نشستن
ambushed در کمین نشستن
bow out عقب نشستن
ambushes در کمین نشستن
ambushing در کمین نشستن
benches بر کرسی نشستن
bench بر کرسی نشستن
thrones برتخت نشستن
straddle گشاد نشستن
throne برتخت نشستن
straddled گشاد نشستن
strand به گل نشستن کشتی
straddles گشاد نشستن
ground position در خاک نشستن
outsit بیشتر نشستن از
to take the wheel پشت رل نشستن
sitting duck <idiom> بی خیال نشستن
sit up <idiom> بیدار نشستن
to knock back عقب نشستن
hunker down روی پا نشستن
to hunker down چمباتمه نشستن
to take ground بخاک نشستن
to take ground بگل نشستن
sit up راست نشستن
stranding به گل نشستن کشتی
suppurate چرک نشستن
take sanctuary بست نشستن
to a the throne برتخت نشستن
to come to the throne بر تخت نشستن
to f. the throne برتخت نشستن
to fall back عقب نشستن
to lie in a درکمین نشستن
to lie in w درکمین نشستن
to run aground بگل نشستن
to sit up راست نشستن
subside فرو نشستن
landings نشستن هواپیما
landing نشستن هواپیما
ground بزمین نشستن
rankled چرک نشستن
sagged فرو نشستن
rankles چرک نشستن
land به زمین نشستن
sags فرو نشستن
land بزمین نشستن
rankling چرک نشستن
sag فرو نشستن
abate فرو نشستن
strands به گل نشستن کشتی
swamps به گل نشستن قایق
subsided فرو نشستن
subsides فرو نشستن
subsiding فرو نشستن
sprawls پهن نشستن
sprawling پهن نشستن
swamp به گل نشستن قایق
sprawl پهن نشستن
swamping به گل نشستن قایق
land به گل نشستن کشتی
swamped به گل نشستن قایق
rankle چرک نشستن
waylaying درکمین کسی نشستن
waylay درکمین کسی نشستن
primer setback عقب نشستن چاشنی
waylaid درکمین کسی نشستن
sit out تا پایان چیزی نشستن
slump test ازمایش فرو نشستن
waylays درکمین کسی نشستن
stranding به گل نشستن تصادفی کشتی
beaches بگل نشستن کشتی
sprawling بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawl بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sit idly by <idiom> عین ماست نشستن
beached بگل نشستن کشتی
beach بگل نشستن کشتی
landings بزمین نشستن هواپیما
landing بزمین نشستن هواپیما
To come to grief. To be runied. بخاک سیاه نشستن
sprawls بی پروا درازکشیدن یا نشستن
to sit on the bench روی نیمکت نشستن
scrawled خط خطی کردن گشاد نشستن
to sit under a pre cher پای وعظ واعظی نشستن
To sit (walk) straight. راست نشستن ( راه رفتن )
scrawl خط خطی کردن گشاد نشستن
hatched نصفه در روی تخم نشستن
hatches نصفه در روی تخم نشستن
To incite someone. زیر پای کسی نشستن
hatch نصفه در روی تخم نشستن
scrawling خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
clog به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
clogs به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
still hunting شکار باروش در کمین نشستن
round out دورزدن هواپیما برای نشستن
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
clogged به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
mump خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble پهن نشستن جمع اوری کردن
bench روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swat ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
to be in the pouts در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
benches روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatted ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
to have the pout در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
To accpt the consequences . to face the music . پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
pewage پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
squat وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squatting وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
clevis bolt پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
head dip نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
putrefying چرک نشستن چرک کردن
putrefy چرک نشستن چرک کردن
putrefies چرک نشستن چرک کردن
putrefied چرک نشستن چرک کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com