Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
bead
برگرداندن لبههای ورق
beads
برگرداندن لبههای ورق
Other Matches
raise edges
لبههای برامده
ragged
ناصاف یا با لبههای تورفته
curb
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbed
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbing
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
curbs
برجستگی لبههای داخلی مسیر دو
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
bead tire
لاستیک با لبههای گرد شده
blade
قسمت برنده لبههای تیغ دار
fans
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
plate edge planer
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
Band-Aids
نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
Band-Aid
نوار کوچک زخم بندی که لبههای آن چسبناک است
indegree
تعداد لبههای جهت دار که به سمت یک گره اشاره میکند
letter card
کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
keystone distortion
تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
trapezoidal distortion
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
aliasing
روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
bow wave
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
jaggies
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
flattest
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat
بسته مدار مجتمع که لبههای آن افقی هستند و باعث میشود وسیله مستقیماگ در PBS نصب شود و نیازی به سوراخها نیست
flat
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flattest
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
aliasing
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی دار روی صفحه نمایش کامپیوتر فاهر می شوند که به علت اندازه هر پیکسل است
dishonoured
برگرداندن چک
reflecting
برگرداندن
regurgitate
برگرداندن
diverging
برگرداندن
regurgitates
برگرداندن
regurgitating
برگرداندن
avert
برگرداندن
averted
برگرداندن
regurgitated
برگرداندن
reflects
برگرداندن
averting
برگرداندن
averts
برگرداندن
reflect
برگرداندن
blenching
برگرداندن
dishonouring
برگرداندن چک
dishonour
برگرداندن چک
dishonours
برگرداندن چک
upset
برگرداندن
upsetting
برگرداندن
translate
برگرداندن
translated
برگرداندن
translates
برگرداندن
blench
برگرداندن
blenched
برگرداندن
upsets
برگرداندن
blenches
برگرداندن
dishonors
برگرداندن چک
dishonoring
برگرداندن چک
dishonored
برگرداندن چک
transact
برگرداندن
retroject
برگرداندن
rootle
برگرداندن
send back
برگرداندن
to send back
برگرداندن
to bring back
برگرداندن
reversion
برگرداندن
to turn off
برگرداندن
convert
برگرداندن
turnover
برگرداندن
redeploy
[staff]
برگرداندن
reset
برگرداندن
renvoi
برگرداندن
to put a bout
برگرداندن
translating
برگرداندن
replay
برگرداندن
evert
برگرداندن
bring back
برگرداندن
retorts
برگرداندن
retort
برگرداندن
replayed
برگرداندن
replaying
برگرداندن
replays
برگرداندن
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
replicating
برگرداندن تازدن
decode
برگرداندن رمز
decoded
برگرداندن رمز
make up
<idiom>
بازیافتن ،برگرداندن
re echo
دوباره برگرداندن
to put a bout a horse
سر اسب را برگرداندن
decodes
برگرداندن رمز
to pay back
برگرداندن افزودن
evocate
فراخواندن برگرداندن
curl of the lip
برگرداندن یا اویختن لب
replicates
برگرداندن تازدن
evokes
فراخواندن برگرداندن
evoke
فراخواندن برگرداندن
returning
مراجعت برگرداندن
return
مراجعت برگرداندن
spade
بابیل برگرداندن
returned
مراجعت برگرداندن
spades
بابیل برگرداندن
returns
مراجعت برگرداندن
evoking
فراخواندن برگرداندن
replicated
برگرداندن تازدن
replicate
برگرداندن تازدن
antialiasing
تکنیک افزایش دقت نمایش گرافیک کامپیوتری یک روش بکارگیری صافی که باعث فهور خطها و لبههای صاف در محل تصویر صفحه نمایش میشود
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
converted
برگرداندن وارونه کردن
converting
برگرداندن وارونه کردن
converts
برگرداندن وارونه کردن
convert
برگرداندن وارونه کردن
restore
بحال اول برگرداندن
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
restore
برگرداندن به وضعیت جدید
restoring
بحال اول برگرداندن
restored
بحال اول برگرداندن
restored
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
بحال اول برگرداندن
turn the clock back
<idiom>
زمان را به عقب برگرداندن
to turn over
محول کردن برگرداندن
to refuse somebody entry
[admission]
کسی را در مرز برگرداندن
repatriation
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations
برگشتن یا برگرداندن به میهن
turn
تاه زدن برگرداندن
turns
تاه زدن برگرداندن
turn over
وارونه کردن برگرداندن
to tutn end for end
وارونه کردن برگرداندن
suspension of vouchers
برگرداندن اسناد هزینه
supinate
بخارج برگرداندن دست
restitute
بحال اول برگرداندن
intervert
سوی دیگر برگرداندن
handtwist retrieve
طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
vomits
استفراغ کردن برگرداندن
rehabilitating
بحال نخست برگرداندن
rehabilitates
بحال نخست برگرداندن
rehabilitated
بحال نخست برگرداندن
rehabilitate
بحال نخست برگرداندن
reversing
برگرداندن پشت و رو کردن
reverses
برگرداندن پشت و رو کردن
vomit
استفراغ کردن برگرداندن
vomited
استفراغ کردن برگرداندن
reversed
برگرداندن پشت و رو کردن
repatriating
بمیهن خود برگرداندن
reverse
برگرداندن پشت و رو کردن
repatriates
بمیهن خود برگرداندن
repatriated
بمیهن خود برگرداندن
repatriate
بمیهن خود برگرداندن
retaliates
عین چیزی را بکسی برگرداندن
intervert
بخود اختصاص دادن برگرداندن
retaliate
عین چیزی را بکسی برگرداندن
countering
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
retaliating
عین چیزی را بکسی برگرداندن
covers
اماده برای برگرداندن توپ
retaliated
عین چیزی را بکسی برگرداندن
reversion
برگرداندن شیب معکوس دادن
eversion
برگرداندن پلک چشم وغیره
resets
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
countered
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recovers
برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovering
برگرداندن چیزی که گم شده بود
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
turn in
بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
cover
اماده برای برگرداندن توپ
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
recover
برگرداندن چیزی که گم شده بود
supination
چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
recoveries
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
to translate something
[from/into a language]
برگرداندن
[نوشتنی]
چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
backspace tape
فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
recovery
برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recuperation
عمل برگرداندن لوله بجای خود
to invert a fraction
برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
repristinate
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
to turn down
وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
maximise
برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
echoed
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
rewind
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
backtab
برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
echo
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
rewound
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinds
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
echoes
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
irredentist
طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
recoveries
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery
برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
setup
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com