English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (11 milliseconds)
English Persian
dishonored برگرداندن چک
dishonoring برگرداندن چک
dishonors برگرداندن چک
dishonour برگرداندن چک
dishonoured برگرداندن چک
dishonouring برگرداندن چک
dishonours برگرداندن چک
Search result with all words
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
turnover برگرداندن
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recuperation عمل برگرداندن لوله بجای خود
repatriation برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriations برگشتن یا برگرداندن به میهن
turn تاه زدن برگرداندن
turns تاه زدن برگرداندن
cover اماده برای برگرداندن توپ
coverings اماده برای برگرداندن توپ
covers اماده برای برگرداندن توپ
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
reversion برگرداندن
return مراجعت برگرداندن
returned مراجعت برگرداندن
returning مراجعت برگرداندن
returns مراجعت برگرداندن
recoveries برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recoveries برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
recovery برگرداندن فرایند یا برنامه پس ازوقوع خطاوتصحیح ان
recovery برگرداندن به برنامه پس ازثابت شدن خطاازنقط های که تابع فراخوانی صداشده بود
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
echo برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoed برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoes برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
convert برگرداندن وارونه کردن
converted برگرداندن وارونه کردن
converting برگرداندن وارونه کردن
converts برگرداندن وارونه کردن
self- قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
loop برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
looped برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
replay برگرداندن
replayed برگرداندن
replaying برگرداندن
replays برگرداندن
spade بابیل برگرداندن
spades بابیل برگرداندن
reverse برگرداندن پشت و رو کردن
reversed برگرداندن پشت و رو کردن
reverses برگرداندن پشت و رو کردن
reversing برگرداندن پشت و رو کردن
evoke فراخواندن برگرداندن
evokes فراخواندن برگرداندن
evoking فراخواندن برگرداندن
rehabilitate بحال نخست برگرداندن
rehabilitated بحال نخست برگرداندن
rehabilitates بحال نخست برگرداندن
rehabilitating بحال نخست برگرداندن
countermand لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanded لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
upset برگرداندن
upsets برگرداندن
upsetting برگرداندن
translate برگرداندن
translated برگرداندن
translates برگرداندن
translating برگرداندن
replicate برگرداندن تازدن
replicated برگرداندن تازدن
replicates برگرداندن تازدن
replicating برگرداندن تازدن
regurgitate برگرداندن
regurgitated برگرداندن
regurgitates برگرداندن
regurgitating برگرداندن
avert برگرداندن
averted برگرداندن
averting برگرداندن
averts برگرداندن
blench برگرداندن
blenched برگرداندن
blenches برگرداندن
blenching برگرداندن
reflect برگرداندن
reflecting برگرداندن
reflects برگرداندن
reset برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
resets برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
resets برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
diverging برگرداندن
retaliate عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliated عین چیزی را بکسی برگرداندن
retaliates عین چیزی را بکسی برگرداندن
Other Matches
retroject برگرداندن
rootle برگرداندن
send back برگرداندن
to send back برگرداندن
to bring back برگرداندن
to put a bout برگرداندن
to turn off برگرداندن
convert برگرداندن
redeploy [staff] برگرداندن
reset برگرداندن
renvoi برگرداندن
retort برگرداندن
retorts برگرداندن
bring back برگرداندن
transact برگرداندن
evert برگرداندن
decode برگرداندن رمز
to put a bout a horse سر اسب را برگرداندن
decodes برگرداندن رمز
decoded برگرداندن رمز
make up <idiom> بازیافتن ،برگرداندن
to pay back برگرداندن افزودن
curl of the lip برگرداندن یا اویختن لب
evocate فراخواندن برگرداندن
re echo دوباره برگرداندن
turn the clock back <idiom> زمان را به عقب برگرداندن
restored برگرداندن به وضعیت جدید
vomits استفراغ کردن برگرداندن
vomited استفراغ کردن برگرداندن
vomit استفراغ کردن برگرداندن
intervert سوی دیگر برگرداندن
turn over وارونه کردن برگرداندن
to turn over محول کردن برگرداندن
repatriate بمیهن خود برگرداندن
restored بحال اول برگرداندن
restore برگرداندن به وضعیت جدید
restore بحال اول برگرداندن
restores بحال اول برگرداندن
restores برگرداندن به وضعیت جدید
restoring بحال اول برگرداندن
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
to tutn end for end وارونه کردن برگرداندن
bead برگرداندن لبههای ورق
repatriating بمیهن خود برگرداندن
repatriates بمیهن خود برگرداندن
repatriated بمیهن خود برگرداندن
suspension of vouchers برگرداندن اسناد هزینه
restitute بحال اول برگرداندن
beads برگرداندن لبههای ورق
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
handtwist retrieve طرز برگرداندن نخ ماهیگیری
supinate بخارج برگرداندن دست
countering برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
countered برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
eversion برگرداندن پلک چشم وغیره
intervert بخود اختصاص دادن برگرداندن
retaliating عین چیزی را بکسی برگرداندن
recover برگرداندن چیزی که گم شده بود
recovers برگرداندن چیزی که گم شده بود
turn in بداخل پیچاندن برگرداندن به انبار
remanded به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remand به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remanding به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
recovering برگرداندن چیزی که گم شده بود
remands به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
supination چرخاندن کف دست به سمت بالا برگرداندن پا
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
backspace tape فرایند برگرداندن نوارمغناطیسی به ابتدای رکوردقبلی
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
repristinate بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
rewinds برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewinding برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
rewind برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
to turn down وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
maximise برگرداندن نشانه برنامه به پنجره اصلی نمایش آن
rewound برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع
backtab برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
irredentist طرفدار برگرداندن همه جاهایی که ایتالیایی حرف میزنند به ایتالیا
setup توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
reconstituted برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitute برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstitutes برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
backup دستور برگرداندن داده از دیسک سخت به فلاپی دیسک یا نوار
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
reset key کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com