Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
cavitation
بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
Other Matches
notch
بریدگی
gash
بریدگی
gulleys
اب بریدگی
gullies
اب بریدگی
rifts
بریدگی
gashed
بریدگی
notches
بریدگی
jag
بریدگی
hyphen
بریدگی
incisure
بریدگی
hyphens
بریدگی
kerf
بریدگی
kert
بریدگی
jaggedness
بریدگی
jaggy
بریدگی
scission
بریدگی
scissor
بریدگی
score
بریدگی
incision
بریدگی
incisions
بریدگی
scored
بریدگی
detruncation
بریدگی
rift
بریدگی
gashes
بریدگی
gashing
بریدگی
breaking
بریدگی
gully
اب بریدگی
scores
بریدگی
dents
دندانه بریدگی
kert
جای بریدگی با
denting
دندانه بریدگی
cuts
تخفیف بریدگی
cut
برش بریدگی
cut
تخفیف بریدگی
dented
دندانه بریدگی
dent
دندانه بریدگی
ground water trench
بریدگی اب زیرزمینی
dry gap bridge
پل مخصوص اب بریدگی
corner cut
بریدگی گوشه
cuts
برش بریدگی
edge notched
با بریدگی لبهای
grip
بریدگی برای گذراندن اب
gripped
بریدگی برای گذراندن اب
nicks
شکاف دادن بریدگی
nicking
شکاف دادن بریدگی
nicked
شکاف دادن بریدگی
nick
شکاف دادن بریدگی
grips
بریدگی برای گذراندن اب
gripping
بریدگی برای گذراندن اب
boutonniere
بریدگی یاشکاف جای دکمه
write protect notch
شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
inlaid work
[نقش تزئینی فقط با استفاده از یک نوع مواد در بریدگی، تورفتگی یا فرورفتگی دیوار]
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
ship propeller
پروانه کشتی
screwpropeller
پروانه کشتی
propeller
پروانه کشتی
stern wheeler
کشتی دارای پروانه درعقب
sea pass
پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
screwpropeller
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
back frow
اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
To come to a halt(standstI'll).
ازحرکت ایستادن.
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
grooves
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
groove
شیار کردن فرورفتگی خان شیار
aircraft arresting
دستگاه بازدارنده هواپیما ازحرکت
weather bound
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
track pitch
گام شیار درجه شیار
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
aircraft arresting barrier
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
advantages accruning from
مزایای حاصله
feed back
بکارگیری اطلاعات حاصله
elbow grease
نیروی حاصله از کاردستی
assessment
تعیین نتایج حاصله
emblements
منافع حاصله از زمین
assessments
تعیین نتایج حاصله
ration strenght
انرژی حاصله از جیره
fleshment
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
ergotism
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulp
صدای حاصله از عمل بلع
gulped
صدای حاصله از عمل بلع
gulping
صدای حاصله از عمل بلع
gas form natrural gas
بنزین حاصله از گاز طبیعی
coriolis effect
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulps
صدای حاصله از عمل بلع
end product
قطعات حاصله دستگاه نهایی
bombing errors
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
emblements
منافع حاصله اززمین مزروعی
working asset
سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
solunar
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
spirochetosis
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
windchill
سرمای حاصله از وزش باد تبرید
capitalized value
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
platinum black
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
click
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
scumble
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
thermojet
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
clicks
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
torsionmeter
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
stage fright
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
crater
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
hypervitaminosis
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
yaws
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
lesions
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesion
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
craters
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
jet propulsion
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
sepsis
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
phenology
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
apportionment
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
profits a prendre
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
plow back
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
solipsism
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
shell-shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
licenses
پروانه
license
پروانه
licensing
پروانه
licensure
پروانه
licence
پروانه
passes
پروانه
licences
پروانه
moth
پروانه
pass
پروانه
indult
پروانه
passed
پروانه
moths
پروانه
purple emperor
پروانه
propeller
پروانه
fanning
پروانه
fanned
پروانه
fan
پروانه
micro
پروانه
butterflies
پروانه
micros
پروانه
fans
پروانه
butterfly
پروانه
licensor
پروانه دهنده
papering
جواز پروانه
papers
جواز پروانه
licentiate
دارنده پروانه
flyers
پروانه موتور
fliers
پروانه موتور
flyer
پروانه موتور
papered
جواز پروانه
propeller
پروانه ناو
export licence
پروانه صدور
export licence
پروانه صادرات
exhaust fan
پروانه خروجی
laissez passer
پروانه عبور
licenser
پروانه دهنده
licence fee
مخارج پروانه
licence number
شماره پروانه
licencee
دارنده پروانه
licensable
پروانه دار
paper
جواز پروانه
f.for practising medicine
پروانه پزشکی
permits
پروانه پته
lustring
نوعی پروانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com