English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
euclase بریلیوم و الومینیوم برنگ سبز روشن یا ابی
Other Matches
beryl سیلیکات بریلیوم و الومینیوم رنگ ابی متمایل به سبز
lightsome برنگ روشن
pyrope هر نوع گوهر برنگ قرمز روشن
marble cake کیک کره دار برنگ روشن
silhouette نیمرخ هر چیزی برنگ سیاه یا برنگ یکدست
silhouettes نیمرخ هر چیزی برنگ سیاه یا برنگ یکدست
aluminium فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
litmus ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
beryllium بریلیوم
beryllium فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاکستری فولادی
illumination by diffusion روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
alaminum الومینیوم
aluminium الومینیوم
aluminum alloy الیاژ الومینیوم
aluminous الومینیوم دار
aluminiferous الومینیوم دار
aluminous محتوی الومینیوم
aluminum oxide اکسید الومینیوم
aluminous مربوط به الومینیوم
alumina اکسید الومینیوم
aluminum coat روکش الومینیوم
aluminium foil کاغذ الومینیوم
artificial aging افزایش استحکام الومینیوم
aluminize روکش ساختن از الومینیوم
bauxite هیدروکسید الومینیوم بوکسیت
sapphire سیلیکات الومینیوم و منیزیم
anodization پوشش الومینیوم از اکسیدالومینیوم
sapphires سیلیکات الومینیوم و منیزیم
alumina گل پاک یا اکسید الومینیوم
bloody برنگ خون
brassy برنگ برنج
pinto رنگ برنگ
bronzes برنگ برنز
rosily برنگ قرمز
brassier برنگ برنج
sepal oid برنگ کاسبرگ
bronze برنگ برنز
violaceous برنگ بنفشه
wheaten برنگ گندم
crimson برنگ خون
indigo برنگ نیلی
sanguinity برنگ خون
bloodier برنگ خون
bloodiest برنگ خون
brassiest برنگ برنج
strawy برنگ کاه
bloodred برنگ خون
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit روز روشن روشن کردن
illuminati روشن ضمیران روشن فکران
daylight روز روشن روشن کردن
turquois فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
kyanite سیلیکات الومینیوم بفرمول 5SIO2AL
aluminum coating by spraying amalgamate روکش الومینیوم کردن امیختن
turquoise فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
turquoises فیروزه سولفات قلیایی الومینیوم
aluminize روکش بااب الومینیوم دادن
alclad نوعی ورقه از الیاژ الومینیوم
alum سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
sanguine قرمز برنگ خون
versicolour رنگ برنگ شده
to change colour رنگ برنگ شدن
chromatographic وابسته برنگ نگاری
encrimson برنگ لاکی دراوردن
opalline برنگ عین الشمس
amaranthine برنگ تاج خروسی
cerulean برنگ ابی نیلگون
rubiginous برنگ قرمز اجری
iridescence رنگ برنگ شونده
thallium عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
rubrication نشان گذاری برنگ قرمز
incarnate برنگ گوشتی مجسم کردن
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
It tends to be blue . It is bluish. بیشتر برنگ آبی می زند
tan برنگ قهوهای وسبزه دراوردن
gummite ئیدرات اورانیم برنگ زردمایل بقرمز
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
bandolite ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
alodine نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
gahnite ماده معدنی برنگ سبزتیره بفرمول 4O 2Al Zn
grisaille نقاشی برجسته نماروی شیشه برنگ خاکستری
manila paper یک نوع کاغذ محکم برنگ زرد مایل به قهوهای
alumetize الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
anodize روش ساخت و عملیات مربوط به الومینیوم و الیاژهای ان توسط اکسیداسیون اندیک
odontolite دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
scarlet letter حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
white heat درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
aluminum pigmented dope لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
harmotome سیلیکات ابدار الومینیوم وباریم که بلورهای ان بصورت جفت وصلیبی برنگهای مختلف یافت میشود
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
icebox rivet میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند
nitralloy قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
illuminate چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
torpex نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
explained روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain روشن کردن باتوضیح روشن کردن
platina پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
sharp cut روشن
on روشن
on/off روشن
luculent روشن
vivid روشن
litten روشن
in a good light روشن
diaphanous روشن
clear-cut روشن
elucidated روشن
furbisher روشن گر
fogless روشن
eyebright روشن
eidetic روشن
elucidating روشن
elucidates روشن
elucidate روشن
perspicuous روشن
alight روشن
nitid روشن
alighted روشن
alighting روشن
alights روشن
shrill روشن
shriller روشن
shrillest روشن
legible روشن
cloudless روشن
moonlit روشن
clear cut روشن
lucid روشن
expressed روشن
sunniest روشن
clearest روشن
sunny روشن
sunnier روشن
clearer روشن
clean-cut روشن
cleaners روشن
clear روشن
explicit روشن
transparently روشن
brightest روشن
lightest روشن
express روشن
setting up روشن
sets روشن
light روشن
set روشن
lighted روشن
expressing روشن
bright روشن
clean cut روشن
clears روشن
transparent روشن
explicit <adj.> روشن
brighter روشن
perspicuous <adj.> روشن
definite روشن
unequivocal روشن
expresses روشن
notable <adj.> روشن
unequivocally روشن
distinct <adj.> روشن
illumination روشن سازی
jacinthe نارنجی روشن
illuminations روشن سازی
irradiative روشن سازنده
vividly بطور روشن
picture روشن ساختن
elucidates روشن کردن
elucidated روشن کردن
illuminator روشن کننده
elucidating روشن کردن
clairvoyants روشن بین
keen sighted روشن بین
refreshes روشن کردن
lightish نسبتا روشن
clairvoyant روشن بین
pictured روشن ساختن
twilight تاریک روشن
twilight تاریک و روشن
twilight صبح روشن
lightsome سبک روشن
lucent روشن وشفاف
light and shade سایه روشن
refresh روشن کردن
refreshed روشن کردن
mauve ارغوانی روشن
lumine روشن کردن
brightly بطور روشن
illuminative روشن کننده
haze روشن نبودن مه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com