Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (2 milliseconds)
English
Persian
for a short time
بری مدت کوتاهی
Search result with all words
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
card
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
cards
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
allocation
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
default
کوتاهی
defaulted
کوتاهی
defaulting
کوتاهی
defaults
کوتاهی
knickers
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
impulse
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
impulses
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
impulsive
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
brevity
کوتاهی
delinquency
کوتاهی
failing
درصورت کوتاهی از
failings
درصورت کوتاهی از
defaulter
کوتاهی کننده
defaulters
کوتاهی کننده
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
failure
کوتاهی قصور
failures
کوتاهی قصور
initial
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialed
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialing
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initials
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
negligence
قصور کوتاهی
transience
کوتاهی
skateboard
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
skateboards
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
abridgement
کوتاهی
acrostic
جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
brachylogy
کوتاهی
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
compend
کوتاهی اختصار
compendium
مختصر کوتاهی
concise ness
کوتاهی
curtness
کوتاهی وتندی سخن
defult
کوتاهی ورزیدن
dwarfishness
کوتاهی
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
hard hack
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
he did his level best
کوتاهی نکرد
herdic
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
i will do my possible
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
in a short time
در یک مدت کوتاهی
interspinalis
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
led line
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
loader
تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند
loader
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
lowness
کوتاهی
non feasnce
کوتاهی
non feasor
کوتاهی کننده
shorrcomer
کوتاهی کننده
short timer
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
shortness
کوتاهی
splash screen
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
succinctness
کوتاهی
the quantity of a vowel
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
to be in d.
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
transience or cy
کوتاهی
truckle bed
تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد
trundle bed
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
trunk hose
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
I have a short trip ahead.
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
Gothic Revival
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
gradine
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
to go for a spin
با خودرو گردش کوتاهی کردن
to step out
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
to pause
[برای مدت کوتاهی]
در انجام کاری توقف کردن
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com