English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
oversize بزرگتر از اندازه
over size بزرگتر از اندازه
Search result with all words
whopper از اندازه بزرگتر عظیم
whoppers از اندازه بزرگتر عظیم
Other Matches
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
pre eminent بزرگتر
senior بزرگتر
bigger بزرگتر
Sr بزرگتر
seniors بزرگتر
headmen بزرگتر
gt بزرگتر از
greater than بزرگتر از
greater بزرگتر
doyens بزرگتر
doyen بزرگتر
nonus بزرگتر
elder بزرگتر
headman بزرگتر
majoring بزرگتر
majored بزرگتر
major بزرگتر
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
bigbrother برادر بزرگتر
samuel sen سموئیل بزرگتر
double دو برابر بزرگتر
brown major براون بزرگتر
ge بزرگتر از یا برابر با
increases بزرگتر شدن
increased بزرگتر شدن
increase بزرگتر شدن
expand بزرگتر کردن
expanding بزرگتر کردن
expands بزرگتر کردن
paramount برتر بزرگتر
majordomo بزرگتر خانه
superior number عدد بزرگتر
macronucleus هسته بزرگتر
Big Brother برادر بزرگتر
doubled دو برابر بزرگتر
doubled up دو برابر بزرگتر
phased بخشی از فرآیند بزرگتر
phase بخشی از فرآیند بزرگتر
repotting در گلدان بزرگتر کاشتن
repots در گلدان بزرگتر کاشتن
to increase [to, by] بزرگتر شدن [به مقدار]
repotted در گلدان بزرگتر کاشتن
repot در گلدان بزرگتر کاشتن
macronucleus هسته سلولی بزرگتر
admedium lampholder سرپیچ بزرگتر از معمولی
feck سهم بزرگتر اکثریت
phases بخشی از فرآیند بزرگتر
macrogamete سلول جنسی ماده بزرگتر
positive ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
He wants to bite off more than he can chew. لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
Do you have anything bigger? آیا چیزی بزرگتر دارید؟
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
satellite کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
clouting هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
improper fraction کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
clouts هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clout هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
overslaugh بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
overload ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
His eye is bigger than his belly. <proverb> چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
overloaded ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
characteristically مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristic مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
superscript ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
to inlay a printed page صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
adds قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
gauged اندازه اندازه گیر
gauge اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
overflowed نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflows نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carried زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflow نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carrying زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
chaining به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
serial مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carries رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carrying رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
serials مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
milk disk دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
milking machine ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
gain افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
excess کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
virtual فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
gains افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
excesses کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
subset مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
sub domain سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
building block principle طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
overlay کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
Mine is bigger than yours . مال من بزرگتر از مال تو است ؟
surrender الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrendered الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
surrenders الحاق ملک کوچکتر به ملک بزرگتر مستحیل شدن ملک جزء در ملک کل
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
blow up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
moving iron instrument دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
degrees اندازه
To some extent. Within limits. تا اندازه ای
equalled : هم اندازه
what چه اندازه
deals اندازه
tract اندازه
tracts اندازه
degree اندازه
in part <idiom> تا یک اندازه
measurement اندازه
measurements اندازه
indefinite بی اندازه
symmetric هم اندازه
immeasurable بی اندازه
deal اندازه
screamingly بی اندازه
fitted اندازه
quantum اندازه
gauged اندازه
gauge اندازه
equals : هم اندازه
bulk اندازه
beyond measure بی اندازه
immoderately بی اندازه
attack size اندازه تک
inordinate بی اندازه
gauges اندازه
extent اندازه
what is your size? اندازه
dealt اندازه
metres اندازه
isometric هم اندازه
isometrics هم اندازه
metre اندازه
equalling : هم اندازه
equaling : هم اندازه
equaled : هم اندازه
immensely بی اندازه
immense بی اندازه
to size up اندازه
isodiametric هم اندازه
sizes اندازه
floor length اندازه کف
dimensions اندازه
to what extent <adv.> تا چه اندازه ای
in what way <adv.> تا چه اندازه ای
magnitude اندازه
hecatompet [اندازه صد پا]
meter اندازه
size اندازه
dimension اندازه
so far forth تا ان اندازه
soupcon اندازه کم
gauge=gage اندازه
measurer اندازه
rather تا یک اندازه
inordinately بی اندازه
measure اندازه
meters اندازه
infintesimal بی اندازه
how far <adv.> تا چه اندازه ای
equal : هم اندازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com