Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
ground
بزمین نشستن
land
بزمین نشستن
Search result with all words
landing
بزمین نشستن هواپیما
landings
بزمین نشستن هواپیما
Other Matches
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
aground
بزمین
to hurl down
بزمین زدن
felled
بزمین زدن
land vi
بزمین رسیدن
fell
بزمین زدن
to cast down
بزمین زدن
To fall head first .
با سر بزمین خوردن
felling
بزمین زدن
fells
بزمین زدن
to laylow
بزمین زدن
landed
وابسته بزمین
to knock down
بزمین زدن
to set down
بزمین گذاشتن
to lick the dust
بزمین خوردن
overbear
بزمین زدن
To stamp the ground .
با پا بزمین کوبیدن
to measure one'd length
رو بزمین خوابیدن
set down
بزمین گذاشتن
to hew down
بزمین افکندن
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
captive balloon
بالون بزمین بسته
to clatter down
با صدا بزمین افتادن
geomorphic
شبیه بزمین زمینی
knock down
باضربت بزمین کوبیدن
the horse paws the ground
اسب سم بزمین میزنند
rootle
پوز بزمین زدن
to bring to ruin
فناکردن بزمین زدن
trailers
گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
trailer
گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
floors
بزمین زدن شکست دادن
to lay down ones arms
سلاح خودرا بزمین گذاشتن
floored
بزمین زدن شکست دادن
stratus
ابر گسترده ونزدیک بزمین
to lay by the heels
در بند نهادن بزمین زدن
fall out
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
floor
بزمین زدن شکست دادن
lobs
چیزی راسنگین بزمین زدن
handstand
دست ها بزمین وپاهادر هوا
lobbing
چیزی راسنگین بزمین زدن
handstands
دست ها بزمین وپاهادر هوا
lob
چیزی راسنگین بزمین زدن
lobbed
چیزی راسنگین بزمین زدن
click
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
kite balloon
یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
clicks
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
to knock down
زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
land tie
تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
recoil
پس نشستن
to take a chair
نشستن
recoiled
پس نشستن
seizes
نشستن
seized
نشستن
sit
نشستن
running aground
به گل نشستن
to give ground
پس نشستن
perching
نشستن
perches
نشستن
awaiting
نشستن
to lose ground
پس نشستن
awaited
نشستن
awaits
نشستن
await
نشستن
seize
نشستن
recoils
پس نشستن
perched
نشستن
perch
نشستن
sits
نشستن
recoiling
پس نشستن
ambushes
در کمین نشستن
straddle
گشاد نشستن
ambushing
در کمین نشستن
ambushed
در کمین نشستن
straddled
گشاد نشستن
straddles
گشاد نشستن
insidiate
در کمین نشستن
give way
عقب نشستن
to knock back
عقب نشستن
ground position
در خاک نشستن
dwit koobi
نشستن به عقب
bow out
عقب نشستن
outsit
بیشتر نشستن از
to hunker down
چمباتمه نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
to lie in a
درکمین نشستن
to lie in w
درکمین نشستن
to run aground
بگل نشستن
to take the wheel
پشت رل نشستن
to sit up
راست نشستن
to take ground
بخاک نشستن
to f. the throne
برتخت نشستن
to come to the throne
بر تخت نشستن
sit up
راست نشستن
stranding
به گل نشستن کشتی
suppurate
چرک نشستن
take sanctuary
بست نشستن
hunker down
روی پا نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
to take ground
بگل نشستن
subsiding
فرو نشستن
strand
به گل نشستن کشتی
strands
به گل نشستن کشتی
land
به زمین نشستن
subsides
فرو نشستن
sprawl
پهن نشستن
sags
فرو نشستن
sagged
فرو نشستن
landings
نشستن هواپیما
landing
نشستن هواپیما
subsided
فرو نشستن
rankle
چرک نشستن
rankled
چرک نشستن
rankling
چرک نشستن
abate
فرو نشستن
subside
فرو نشستن
rankles
چرک نشستن
land
به گل نشستن کشتی
sprawling
پهن نشستن
sag
فرو نشستن
setback
عقب نشستن
swamp
به گل نشستن قایق
setbacks
عقب نشستن
throne
برتخت نشستن
thrones
برتخت نشستن
benches
بر کرسی نشستن
bench
بر کرسی نشستن
swamped
به گل نشستن قایق
to fall back
عقب نشستن
swamping
به گل نشستن قایق
ambush
در کمین نشستن
sprawls
پهن نشستن
swamps
به گل نشستن قایق
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
slump test
ازمایش فرو نشستن
waylaying
درکمین کسی نشستن
waylays
درکمین کسی نشستن
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
waylaid
درکمین کسی نشستن
waylay
درکمین کسی نشستن
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
primer setback
عقب نشستن چاشنی
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
beach
بگل نشستن کشتی
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
beaches
بگل نشستن کشتی
beached
بگل نشستن کشتی
sit out
تا پایان چیزی نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
hatched
نصفه در روی تخم نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
To sit (walk) straight.
راست نشستن ( راه رفتن )
hatch
نصفه در روی تخم نشستن
hatches
نصفه در روی تخم نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
to be in the pouts
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
benches
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
to have the pout
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
swat
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatted
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
predial slaves
بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
crushes
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squats
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatted
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
clevis bolt
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com