Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
as soon as possible
بزودی هرچه بیشتر
Other Matches
with all speed
باشتابی هرچه بیشتر باسرعتی هرچه تمامتر
i ran as quick as i could
هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
full drive
باشتاب هرچه بیشتر
full pelt
با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
ventre a terre
سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
presently
بزودی
tantivy
بزودی
soonest
بزودی
soon
بزودی
anon
بزودی
earliest
بزودی
ere long
بزودی
before long
بزودی
shortly
بزودی
erelong
بزودی
in a hurry
بزودی
in a little while
بزودی
early
بزودی
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
by and by
متدرجا بزودی
in no time
<idiom>
سریعا ،بزودی
soon a
بزودی بعدازان
in the wind
<idiom>
بزودی اتفاق افتادن
snap up
بزودی خریدن روی دست بردن
whatever
هرچه
so far forth as
هرچه
whatsoever
هرچه
kalon
هرچه زیباست
early as possible
هرچه زودتر
cypres
هرچه نزدیکتر
come what may!
هرچه میخواهیدبشود
bethatari may
هرچه باداباد
as much as possible
هرچه میتوان
what
هرچه انچه
the sooner the better
هرچه زودتربهتر
However much he tried .
هرچه سعی کرد
At the top of ones voice .
با صدای هرچه بلند تر
come what may!
هرچه بادا باد
at all hazard
هرچه بادا باد
to ride hell for leather
باتندی هرچه بیشترتاختن
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
at all adventures
هرچه پیش اید
to a hair
بادقتی هرچه تمامتر
With utmost care.
با دقت تمام (هرچه تمامتر )
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
pot luck
هرچه دردیگ پیدا شود
pay the piper
هرچه پول میدهی اش میخوری
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
let him do his worst
هرچه ازدستش برمیاید بکند
i lent him what money i had
هرچه پول داشتم به او وام دادم
whatsoever he doeth shall p
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
soon ripe soon rotten
هرچه زود براید دیر نپاید
After all, she is your mother.
هرچه باشد بالاخره مادرت است.
come and take p luck with us
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
whaterer
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
anticlimaxes
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
anticlimax
بیانی که هرچه پیش می روداهمیتش کمتر میشود
gibus
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
people who live in glass houses should not throw stones
<idiom>
هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
whateer
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
the more better the best
هر چه بیشتر
principally
بیشتر
as early aspossible
هر چه بیشتر
furthers
بیشتر
more
بیشتر
furthered
بیشتر
furthering
بیشتر
the more
بیشتر
further
بیشتر
as much as possible
هر چه بیشتر
large adv
بیشتر
it is mostly iron
بیشتر
for the most part
بیشتر
more than
بیشتر از
more and more
هی بیشتر
mainly
بیشتر
mostly
بیشتر
rather
بیشتر
accelerator winding
سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
further information
آگاهی بیشتر
hypercard
یات بیشتر
nine times out ten
بیشتر اوقات
the many
بیشتر مردم
in the main
بیشتر اصلا
to overcomein number
بیشتر بودن از
multichannel
با بیشتر از یک کانال
most people
بیشتر مردم
the most that i can do
بیشتر انها
most of them
بیشتر انها
surviver
بیشتر عمرکننده
oddson
بیشتر محتمل
by superir wisdom
با خرد بیشتر
outstand
بیشتر ایستادن
no more
نه دیگر
[بیشتر]
over crowding
بیشتر باشد
better part
قسمت بیشتر
over-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
more and more
بیشتر ازبیشتر
outsit
بیشتر نشستن از
above average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
بیشتر از حد متوسط
so many menŠso many minds
عقیده بیشتر
so many menŠso many minds
هر چه اشخاص بیشتر
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
majored
بیشتر اعظم
outshone
بیشتر درخشیدن
outshines
بیشتر درخشیدن
outshine
بیشتر درخشیدن
outshining
بیشتر درخشیدن
rather ... than
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
majoring
بیشتر اعظم
The more the better .
هر چه بیشتر بهتر
not any more
دیگر نه
[بیشتر نه]
major
بیشتر اعظم
better
نیکوتر بیشتر
outstand
بیشتر تحمل کردن
outlasted
بیشتر طول کشیدن از
extensive cultivation
کار وسرمایه بیشتر
outbids
بیشتر توپ زدن از
outbidding
بیشتر توپ زدن از
outlasting
بیشتر طول کشیدن از
outbidded
بیشتر توپ زدن از
outlast
بیشتر طول کشیدن از
outbid
بیشتر توپ زدن از
roundabout production
تولید با کارائی بیشتر
at full pelt
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
outwalk
بیشتر راه رفتن از
outwork
بیشتر کار کردن از
more the merrier
<idiom>
هرچی بیشتر بهتر
overlive
بیشتر زنده بودن از
read mostly memory
حافظه بیشتر خواندنی
outwatch
بیشتر بیدار ماندن از
outlasts
بیشتر طول کشیدن از
outlives
بیشتر زنده بودن از
outliving
بیشتر دوام اوردن
outwear
بیشتر دوام کردن
he makes most noise
او از همه بیشتر صدا یا
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
like nowhere else
<adv.>
بیشتر از هر جای دیگر
ahead
دارای امتیاز بیشتر
it consists mainly
بیشتر عبارت است از
outliving
بیشتر زنده بودن از
mares
مادیان 4 ساله یا بیشتر
outlives
بیشتر دوام اوردن
mare
مادیان 4 ساله یا بیشتر
outvote
بیشتر رای بردن از
outvoted
بیشتر رای بردن از
outvotes
بیشتر رای بردن از
norther
بیشتر بطرف شمال
outvoting
بیشتر رای بردن از
outlived
بیشتر زنده بودن از
outlived
بیشتر دوام اوردن
outlive
بیشتر زنده بودن از
outlive
بیشتر دوام اوردن
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
It tends to be blue . It is bluish.
بیشتر برنگ آبی می زند
at full speed
با تندی هر چه بیشتر بسرعتی هر چه تمامتر
semidouble
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
It does more harm than good .
ضررش از نفعش بیشتر است
transuranium
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
transuranic
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
riot
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
supercharger
دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
half century
05 امتیاز یا بیشتر توپزن درمسابقه کریکت
to jackknife truck-trailers
تا شدن کامیون در جاده
[بیشتر در تصادفات]
centuries
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
century
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
ness on his part
این بیشتر بواسطه کمرویی است
queue
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queued
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queueing
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
queues
افزودن داده یا کار بیشتر به انتهای صف
man up
بازی با یک نفر بیشتر از تعدادافراد حریف
More money is not the answer to this problem.
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
operators
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operator
انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
riots
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioting
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
composer
آهنگ ساز
[بیشتر موسیقی کلاسیک]
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
rioted
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
excess cover treaty
قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
compound parry
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
Cut a little more off the top.
یک کمی بیشتر بالا را کوتاه کنید.
Cut a little more off the back.
یک کمی بیشتر عقب را کوتاه کنید.
overpoise
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
accuracy
هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
more frequently than ever
<adv.>
نسبت به سابق خیلی بیشتر اوقات
loved i nothonour more
اگر شرافت را بیشتر دوست نداشتم
peter penny
زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com