English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
shut off <idiom> بستن شیرآب یا خاموش کردن کلید برق
Other Matches
turn off <idiom> بستن ،خاموش کردن
magnetic blow out circuit breaker کلید قدرت با خاموش کننده مغناطیسی
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
breaks کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
break کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
bib tap شیرآب
flash روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
xt صفحه کلید همراه با IBMPC که اما کلید تابعی دارد که در دوستون در گوشه سمت چپ صفخه کلید قرار دارند
option کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
options کلیدی روی صفحه کلید که دستیابی به کار سایر کلیدها را فراهم میکند. مشابه کلید ctrl یا Alt در صفحه کلید IBM PC
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
shutdown دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
hardest که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
dout خاموش کردن
to put out خاموش کردن
suffocated خاموش کردن
out خاموش کردن
put out خاموش کردن
quenching خاموش کردن
turn out <idiom> خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن
outed خاموش کردن
out- خاموش کردن
smothers خاموش کردن
extinguishes خاموش کردن
turn-off خاموش کردن
smothering خاموش کردن
extinguishing خاموش کردن
to snuff out خاموش کردن
smothered خاموش کردن
extinguish خاموش کردن
smother خاموش کردن
suffocate خاموش کردن
suffocating خاموش کردن
hush خاموش کردن
turn off خاموش کردن
suffocates خاموش کردن
to switch off خاموش کردن
shut down خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
cipher رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cyphers رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
power خاموش کردن یک وسیله
stifles خاموش کردن فرونشاندن
stifled خاموش کردن فرونشاندن
stifle خاموش کردن فرونشاندن
To extinguish a fire. آتش را خاموش کردن
to blow out alamp خاموش کردن چراغ
to shut down a reactor راکتوری را خاموش کردن
to smother a flame شعله ای را خاموش کردن
turn-offs خاموش کردن یاشدن
powers خاموش کردن یک وسیله
snubs سربالا خاموش کردن
snubbing سربالا خاموش کردن
snubbed سربالا خاموش کردن
snub سربالا خاموش کردن
turn off خاموش کردن یاشدن
powered خاموش کردن یک وسیله
to talk down خاموش یاساکت کردن
fight the fire اتش خاموش کردن
turn out باکلید خاموش کردن
turn-off خاموش کردن یاشدن
quenches خاموش کردن ترساندن
quenched خاموش کردن ترساندن
quench خاموش کردن ترساندن
to laugh down با خنده خاموش کردن
To dye ones hair. موها را خاموش کردن
snuff بافوت خاموش کردن
powering خاموش کردن یک وسیله
power down قطع برق خاموش کردن
to snuff out در نتیجه گل گیری خاموش کردن
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
light line خط خاموش کردن چراغ خودروها
smoldered بی اتش سوختن خاموش کردن
still ساکت کردن خاموش شدن
smoldering بی اتش سوختن خاموش کردن
stiller ساکت کردن خاموش شدن
smolder بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldering بی اتش سوختن خاموش کردن
stanch خاموش کردن ساکت شدن
smolders بی اتش سوختن خاموش کردن
smoulder بی اتش سوختن خاموش کردن
smouldered بی اتش سوختن خاموش کردن
stillest ساکت کردن خاموش شدن
smoulders بی اتش سوختن خاموش کردن
stills ساکت کردن خاموش شدن
shift click ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
upper case حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
option key [یک کلید معرف روی بعضی ازصفحات کلید]
repeat تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
to turn off خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
To squash someone . تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
Apple Key کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
n-key rollover [این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
wet blankets پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
wet blanket پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
still brith خاموش کردن ساکت کردن
muffle خاموش کردن ساکت کردن
muffling خاموش کردن ساکت کردن
muffles خاموش کردن ساکت کردن
dumbest لال کردن خاموش کردن
dumber لال کردن خاموش کردن
quench دفع کردن خاموش کردن
dumb لال کردن خاموش کردن
quenched دفع کردن خاموش کردن
quenches دفع کردن خاموش کردن
rollover صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
attaches 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaching 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
dog down بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
alt key کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی
key ساختار فایلی که امکان دستیابی داده با استفاده از فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
KSAM ساختار فایل که به داده امکانی دستیابی توسط فیلد کلید یا محتوای فیلد کلید میدهد
printed کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
print کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
prints کلید مخصوص در سمت راست و بالای صفحه کلید که تحت DOS حروف صفحه نمایش را به چاپگر منتقل میکند
clicked انتخاب یک کلید از صفحه کلید
click انتخاب یک کلید از صفحه کلید
function key کلید عملیاتی کلید تابعی
clicks انتخاب یک کلید از صفحه کلید
enhances دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhanced دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
enhancing دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
at قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد
enhance دریک IBM PC صفحه کلید یا ردیفی از کلیدها در بالای صفحه کلید به همراه مجموعه کلیدهای عدد جداگانه در سمت راست
arrow keys مجموعهای از چهار کلید در صفحه کلید که نشانه گر را در صفحه به بالا و پایین و چپ و راست
contract مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
bound خیز محدود کردن مقید کردن بستن
key کلید کردن
key کلید کردن
mach hold بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
blocks بستن مسدود کردن
assesses تعیین کردن بستن
blocked بستن مسدود کردن
block بستن مسدود کردن
shut off قطع کردن بستن
astringe جمع کردن بستن
assessing تعیین کردن بستن
binding صحافی کردن به هم بستن
bindings صحافی کردن به هم بستن
assess تعیین کردن بستن
steek بستن سجاف کردن
assessed تعیین کردن بستن
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
qwerty keyboard ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
to turn on روشن کردن [کلید الکتریکی]
decamping رخت بر بستن کوچ کردن
feigns بخود بستن جعل کردن
decamped رخت بر بستن کوچ کردن
decamp رخت بر بستن کوچ کردن
to lay on بستن مالیات تحمیل کردن
feign بخود بستن جعل کردن
to form a notion اندیشه کردن خیال بستن
To turn the tap on (off). شیر آب را باز کردن ( بستن )
stipulate پیمان بستن تصریح کردن
stipulates پیمان بستن تصریح کردن
decamps رخت بر بستن کوچ کردن
stamp نقش بستن منقوش کردن
stamps نقش بستن منقوش کردن
pretends بخود بستن دعوی کردن
assume بخود بستن وانمود کردن
seals مهر و موم کردن بستن
assumes بخود بستن وانمود کردن
seal مهر و موم کردن بستن
pretending بخود بستن دعوی کردن
arrogate غصب کردن بخود بستن
string مربی خم کردن کمان و بستن زه
pretend بخود بستن دعوی کردن
wattle نرده گذاری کردن بستن
to bar apatn بستن و مسدود کردن راه
stipulating پیمان بستن تصریح کردن
cincture احاطه کردن کمرچیزی را بستن
clearer کلید پاک کردن صفحه نمایش
clear کلید پاک کردن صفحه نمایش
clears کلید پاک کردن صفحه نمایش
clearest کلید پاک کردن صفحه نمایش
setting up بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
gag پوزه بند بستن محدود کردن
trussing بهم بستن بادبان را جمع کردن
shunt موازی کردن بستن بسته شدن
shunted موازی کردن بستن بسته شدن
shunts موازی کردن بستن بسته شدن
seel چشم خود را بستن کور کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com