English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English Persian
interdepend بسته بهم بودن
Search result with all words
to be closed to [all] traffic برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
someone's hands are tied <idiom> دستهای کسی بسته بودن [اصطلاح مجازی]
Other Matches
packet بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
monitors رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
abut مماس بودن مجاور بودن
want فاقد بودن محتاج بودن
to be due مقرر بودن [موعد بودن]
stravage سرگردان بودن بی هدف بودن
appertain مربوط بودن متعلق بودن
agrees متفق بودن همرای بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
stravaig سرگردان بودن بی هدف بودن
disagreeing مخالف بودن ناسازگار بودن
abutted مماس بودن مجاور بودن
abuts مماس بودن مجاور بودن
appertains مربوط بودن متعلق بودن
inhere جبلی بودن ماندگار بودن
pertains مربوط بودن متعلق بودن
includes شامل بودن متضمن بودن
include شامل بودن متضمن بودن
consisting شامل بودن عبارت بودن از
slouch خمیده بودن اویخته بودن
slouched خمیده بودن اویخته بودن
slouches خمیده بودن اویخته بودن
slouching خمیده بودن اویخته بودن
to stand for نامزد بودن هواخواه بودن
conditionality شرطی بودن مشروط بودن
on guard مراقب بودن نگهبان بودن
look for منتظر بودن درجستجو بودن
appertaining مربوط بودن متعلق بودن
appertained مربوط بودن متعلق بودن
pertained مربوط بودن متعلق بودن
agree متفق بودن همرای بودن
moons سرگردان بودن اواره بودن
moon سرگردان بودن اواره بودن
ablest لایق بودن مناسب بودن
depend مربوط بودن منوط بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
pertain مربوط بودن متعلق بودن
owed مدیون بودن مرهون بودن
disagreed مخالف بودن ناسازگار بودن
having مالک بودن ناگزیر بودن
have مالک بودن ناگزیر بودن
disagree مخالف بودن ناسازگار بودن
precede جلوتر بودن از اسبق بودن بر
owes مدیون بودن مرهون بودن
precedes جلوتر بودن از اسبق بودن بر
depended مربوط بودن منوط بودن
resided ساکن بودن مقیم بودن
reside ساکن بودن مقیم بودن
disagrees مخالف بودن ناسازگار بودن
govern نافذ بودن نافر بودن بر
agreeing متفق بودن همرای بودن
governed نافذ بودن نافر بودن بر
resides ساکن بودن مقیم بودن
governs نافذ بودن نافر بودن بر
haze گرفته بودن مغموم بودن
consist شامل بودن عبارت بودن از
consisted شامل بودن عبارت بودن از
urgency فوتی بودن اضطراری بودن
owe مدیون بودن مرهون بودن
depends مربوط بودن منوط بودن
pend معوق بودن بی تکلیف بودن
consists شامل بودن عبارت بودن از
discord ناجور بودن ناسازگار بودن
kits بسته
fronted صف بسته
packaged بسته
package بسته
pinioned کت بسته
clotted بسته
jellied بسته
imperforate بسته
ice bound یخ بسته
shook بسته
closed بسته
shutting بسته
shuts بسته
shut بسته
curdy بسته
stack بسته
packs بسته
connected بسته
packets بسته
bundle بسته
parcels بسته
packet بسته
pack box بسته
crossed chaque چک بسته
bagful یک بسته
barred بسته
datagram یچ بسته
crossed cheque چک بسته
logical یچ بسته
uncrossed بسته
trusser بسته
stacks بسته
pent بسته
stacked بسته
parcel بسته
pack بسته
bundles بسته
bundling بسته
fardel بسته
clotty بسته
corked بسته
bunged up بسته
packed بسته ای
kit بسته
packages بسته
solid بسته
solids بسته
interdependent به هم بسته
strikebound بسته
grumous بسته
posts بسته پستی
drafted بسته کالا
post بسته پستی
blocked opening درگاه بسته
blind fold با چشم بسته
posted بسته پستی
shutting بسته شدن
cover بسته بندی
drafts بسته کالا
closed محرمانه بسته
draft بسته کالا
internal drainage ابریز بسته
bound charge بار بسته
packages بسته بندی
post- بسته پستی
shut بسته شدن
covers بسته بندی
coverings بسته بندی
bound electron الکترون بسته
box trail سهم بسته
shuts بسته شدن
packaged بسته بندی
packets بسته کوچک
packet بسته کوچک
congealable بسته شدنی
grume خون بسته
to shut down بسته شدن
coil of rope بسته طناب
coagulum خون بسته
closed variation واریاسیون بسته
armful یک بغل یک بسته
closures بسته شدن
closure بسته شدن
tongue tied زبان بسته
cruor خون بسته
unopened بسته - بازنشده
flat pack بسته مسطح
food packet بسته غذایی
dunnage بسته بندی
young ice یخ تازه بسته
gelidity بسته شدگی
disk pack گروه بسته
disk pack بسته دیسک
disk pack گرده بسته
packing بسته بندی
clogging بسته شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com