English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (9 milliseconds)
English Persian
skyrocket بسرعت بالابردن
skyrocketed بسرعت بالابردن
skyrocketing بسرعت بالابردن
skyrockets بسرعت بالابردن
Other Matches
lifts بالابردن
enthroning بالابردن
lift بالابردن
lifted بالابردن
enthrones بالابردن
enthroned بالابردن
enthrone بالابردن
lifting بالابردن
elevations بالابردن
elevation بالابردن
horse بالابردن
raise بالابردن
boost بالابردن
boosted بالابردن
boosting بالابردن
boosts بالابردن
raises بالابردن
elevating بالابردن
elevates بالابردن
elevate بالابردن
heightens بالابردن
heightening بالابردن
heightened بالابردن
heighten بالابردن
to key up بالابردن
enhancement بالابردن
enhance بالابردن
uplifted بالابردن
upraised بالابردن
to throw up بالابردن
enhancing بالابردن
enhances بالابردن
to put out بالابردن
enhanced بالابردن
sublimate بالابردن متصاعدکردن
amplify افزودن بالابردن
sublimates بالابردن متصاعدکردن
amplifying افزودن بالابردن
hoists با جرثقیل بالابردن
hoist با جرثقیل بالابردن
sublimated بالابردن متصاعدکردن
sublimating بالابردن متصاعدکردن
amplifies افزودن بالابردن
amplified افزودن بالابردن
hoisted با جرثقیل بالابردن
to press up با فشار بالابردن
to run rup جمع زدن بالابردن
raise the hand بالابردن دست برنده
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
hard بسرعت
rapidily بسرعت
rapidly بسرعت
snack بسرعت
quickly بسرعت
likea بسرعت
fleetly بسرعت
snacks بسرعت
full tilt بسرعت
hardest بسرعت
harder بسرعت
at a great rat بسرعت زیاد
fleet بسرعت گذشتن
fleets بسرعت گذشتن
scuttled بسرعت دویدن
scuttling بسرعت دویدن
scuttle بسرعت دویدن
scuttles بسرعت دویدن
snipped بسرعت قاپیدن
snipping بسرعت قاپیدن
sweep بسرعت گذشتن از
flees بسرعت رفتن
fleeing بسرعت رفتن
flee بسرعت رفتن
whish بسرعت گذشته
dash بسرعت رفتن
dashes بسرعت رفتن
dashed بسرعت رفتن
snip بسرعت قاپیدن
mushroom بسرعت رویاندن
mushroomed بسرعت رویاندن
mushrooming بسرعت رویاندن
mushrooms بسرعت رویاندن
whomp up بسرعت تهیه کردن
swoop بسرعت پایین امدن
swooped بسرعت پایین امدن
vamoose بسرعت عازم شدن
quick freeze بسرعت سرد کردن
swooping بسرعت پایین امدن
swoops بسرعت پایین امدن
post haste بسرعت شتاب فراوان
light out بسرعت ترک کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
jink بسرعت چرخ زدن
streaks بسرعت حرکت کردن
jink بسرعت حرکت کردن
hand over fist بسرعت وبمقدار زیاد
full drive بسرعت هرچه تمامتر
streak بسرعت حرکت کردن
darting بسرعت حرکت کردن
scurries بسرعت حرکت دادن
scurried بسرعت حرکت دادن
mushroomed بسرعت ایجاد کردن
course بسرعت حرکت دادن
coursed بسرعت حرکت دادن
courses بسرعت حرکت دادن
dash بسرعت انجام دادن
dashed بسرعت انجام دادن
mushrooming بسرعت ایجاد کردن
mushrooms بسرعت ایجاد کردن
scurry بسرعت حرکت دادن
scurrying بسرعت حرکت دادن
snowball بسرعت زیاد شدن
darted بسرعت حرکت کردن
dart بسرعت حرکت کردن
mushroom بسرعت ایجاد کردن
sonic وابسته بسرعت صوت
scrams بسرعت دور شدن
scram بسرعت دور شدن
snowballs بسرعت زیاد شدن
snowballing بسرعت زیاد شدن
snowballed بسرعت زیاد شدن
dashes بسرعت انجام دادن
boom بسرعت درقیمت ترقی کردن
quicky چیزیکه بسرعت انجام شود
booms بسرعت درقیمت ترقی کردن
booming بسرعت درقیمت ترقی کردن
skirl بسرعت باد فرار کردن
pop بسرعت عملی انجام دادن
quickies چیزیکه بسرعت انجام شود
quickie چیزیکه بسرعت انجام شود
pops بسرعت عملی انجام دادن
popped بسرعت عملی انجام دادن
boomed بسرعت درقیمت ترقی کردن
race مسابقه دادن بسرعت رفتن
precipitating شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitates شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitated شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitate شتاباندن بسرعت عمل کردن
raced مسابقه دادن بسرعت رفتن
races مسابقه دادن بسرعت رفتن
piss off <idiom> بسرعت دور شدن [اصطلاح روزمره]
zoom وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
slipcover پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
zooms وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
flying بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
triple tongue نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
soups موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
soup موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
scooting بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoot بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
improviser تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
improvisor تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
indian check سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
run-throughs بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run-through بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run through بسرعت خرج و تلف کردن خلاصه کردن
run up بسرعت خرج و تلف کردن شلیک کردن
ke lighning به تندی برق بسرعت برق
with lightning speed مانند برق به تندی برق بسرعت برق
at railway speed با تندی راه اهن بسرعت راه اهن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com