Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
scuttle
بسرعت دویدن
scuttled
بسرعت دویدن
scuttles
بسرعت دویدن
scuttling
بسرعت دویدن
Other Matches
likea
بسرعت
snacks
بسرعت
quickly
بسرعت
harder
بسرعت
snack
بسرعت
rapidily
بسرعت
rapidly
بسرعت
hardest
بسرعت
hard
بسرعت
fleetly
بسرعت
full tilt
بسرعت
mushroom
بسرعت رویاندن
flees
بسرعت رفتن
dash
بسرعت رفتن
fleeing
بسرعت رفتن
dashed
بسرعت رفتن
mushrooming
بسرعت رویاندن
mushroomed
بسرعت رویاندن
snip
بسرعت قاپیدن
snipping
بسرعت قاپیدن
sweep
بسرعت گذشتن از
skyrocketing
بسرعت بالابردن
mushrooms
بسرعت رویاندن
dashes
بسرعت رفتن
snipped
بسرعت قاپیدن
skyrockets
بسرعت بالابردن
skyrocket
بسرعت بالابردن
at a great rat
بسرعت زیاد
flee
بسرعت رفتن
fleets
بسرعت گذشتن
fleet
بسرعت گذشتن
whish
بسرعت گذشته
skyrocketed
بسرعت بالابردن
to run through
دویدن
Running
<adj.>
دویدن
run
دویدن
runs
دویدن
race
دویدن
raced
دویدن
races
دویدن
doubled
دویدن
doubled up
دویدن
double
دویدن
darting
بسرعت حرکت کردن
snowballs
بسرعت زیاد شدن
snowballing
بسرعت زیاد شدن
snowballed
بسرعت زیاد شدن
snowball
بسرعت زیاد شدن
scurrying
بسرعت حرکت دادن
scurry
بسرعت حرکت دادن
scurries
بسرعت حرکت دادن
scurried
بسرعت حرکت دادن
swooping
بسرعت پایین امدن
swoops
بسرعت پایین امدن
post haste
بسرعت شتاب فراوان
scram
بسرعت دور شدن
scrams
بسرعت دور شدن
darted
بسرعت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
vamoose
بسرعت عازم شدن
sonic
وابسته بسرعت صوت
whomp up
بسرعت تهیه کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
streaks
بسرعت حرکت کردن
streak
بسرعت حرکت کردن
swoop
بسرعت پایین امدن
dart
بسرعت حرکت کردن
swooped
بسرعت پایین امدن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
courses
بسرعت حرکت دادن
hand over fist
بسرعت وبمقدار زیاد
quick freeze
بسرعت سرد کردن
dash
بسرعت انجام دادن
light out
بسرعت ترک کردن
dashes
بسرعت انجام دادن
jink
بسرعت چرخ زدن
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
jink
بسرعت حرکت کردن
dashed
بسرعت انجام دادن
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
course
بسرعت حرکت دادن
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
coursed
بسرعت حرکت دادن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
footrace
مسابقه دویدن
jog
اهسته دویدن
jogged
اهسته دویدن
re-ran
دوباره دویدن
winder
دویدن سریع
leap
جستن دویدن
leaped
جستن دویدن
to bolt
با سرعت دویدن
leaps
جستن دویدن
trig
تر وتمیز دویدن
re-run
دوباره دویدن
tracked
مسابقه دویدن
track
مسابقه دویدن
run for it
<idiom>
به ضرب دویدن
roil
دنبال هم دویدن
outrun
در دویدن جلوافتادن
outrunning
در دویدن جلوافتادن
outruns
در دویدن جلوافتادن
re-running
دوباره دویدن
jogging
اهسته دویدن
on the go
<idiom>
مشغول دویدن
re-runs
دوباره دویدن
cursorial
مستعد دویدن
running with the ball
با توپ دویدن
runout
محوطه دویدن
jogs
اهسته دویدن
tracks
مسابقه دویدن
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
quickie
چیزیکه بسرعت انجام شود
booming
بسرعت درقیمت ترقی کردن
booms
بسرعت درقیمت ترقی کردن
quickies
چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitated
شتاباندن بسرعت عمل کردن
pop
بسرعت عملی انجام دادن
quicky
چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitating
شتاباندن بسرعت عمل کردن
precipitates
شتاباندن بسرعت عمل کردن
skirl
بسرعت باد فرار کردن
boomed
بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom
بسرعت درقیمت ترقی کردن
popped
بسرعت عملی انجام دادن
pops
بسرعت عملی انجام دادن
races
مسابقه دادن بسرعت رفتن
precipitate
شتاباندن بسرعت عمل کردن
race
مسابقه دادن بسرعت رفتن
raced
مسابقه دادن بسرعت رفتن
long wind
طاقت زیاد دویدن
rerun
عمل دوباره دویدن
to start
شروع کردن به دویدن
circuit clout
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
dinger
دویدن به پایگاه اصلی
base running
دویدن بسوی پایگاه
he fell to the ground
دویدن اغازکردبزمین افتاد
outkick
تندتر از رقیب دویدن
circled
دویدن در مسیر منحنی
circle
دویدن در مسیر منحنی
run way
محوطه دویدن هواپیما
jogs
دویدن بصورت یورتمه
jogging
دویدن بصورت یورتمه
jogged
دویدن بصورت یورتمه
jog
دویدن بصورت یورتمه
sprints
با حداکثر سرعت دویدن
sprinted
با حداکثر سرعت دویدن
sprint
با حداکثر سرعت دویدن
circles
دویدن در مسیر منحنی
circling
دویدن در مسیر منحنی
To interrupt someone. To butt in.
تو حرف کسی دویدن
to break into a run
شروع کردن به دویدن
piss off
<idiom>
بسرعت دور شدن
[اصطلاح روزمره]
zooms
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
slipcover
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
zoom
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
to run a race
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to run for the bus
برای گرفتن اتوبوس دویدن
roll out
دویدن هواپیما روی باند
road work
دویدن جادهای در تمرین بوکس
departure end
انتهای محوطه دویدن هواپیما
break-in
درمیان صحبت کسی دویدن
ground game
روش استفاده از مانور دویدن
break in
درمیان صحبت کسی دویدن
arresting system runout
محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
break-ins
درمیان صحبت کسی دویدن
false start
دویدن قبل ازصدای تپانچه
false starts
دویدن قبل ازصدای تپانچه
soups
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
scooted
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
soup
موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
triple tongue
نتهای سه تایی را بسرعت باساز نایی زدن
scoot
بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
to take a run-up
با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
to overrun oneself
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
improviser
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
thresholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
goes
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
buttonhook
نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
go
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
improvisor
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
rompy
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
triple threat
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
drag bunt
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
even time
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
quarterback sneak
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
curls
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
curled
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
curl
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
rompish
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
to ran a person hard
کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
run-up
[start-up]
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com