Dictiornary-Farsi | بسط وتوسعه یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (10 milliseconds)

English	Persian
proliferate	بسط وتوسعه یافتن
proliferated	بسط وتوسعه یافتن
proliferates	بسط وتوسعه یافتن
proliferating	بسط وتوسعه یافتن


Search result with all words

spread	بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads	بسط وتوسعه یافتن گسترش
Other Matches

protractile	بسط وتوسعه یافتنی
manifest destiny	لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
propagating	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate	گشترش یافتن یا نشر یافتن
wagners law	براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
erasable	قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
detects	یافتن
detecting	یافتن
detected	یافتن
detect	یافتن
discovers	یافتن
discovering	یافتن
discovered	یافتن
finds	یافتن
find	یافتن
discover	یافتن
terminated	خاتمه یافتن
attain	دست یافتن
relaxing	تخفیف یافتن
relaxes	تخفیف یافتن
relax	تخفیف یافتن
to gain in nealth	بهبودی یافتن
to extricate oneself	رهایی یافتن
terminates	خاتمه یافتن
master	تسلط یافتن
attained	دست یافتن
attaining	دست یافتن
to be transferred	انتقال یافتن
sublate	تغییرشکل یافتن
dwindles	تدریجاکاهش یافتن
to be prolonged	امتداد یافتن
transcends	برتری یافتن
transcending	برتری یافتن
transcended	برتری یافتن
transcend	برتری یافتن
taper off	کاهش یافتن
deploys	گسترش یافتن
deploying	گسترش یافتن
to come to know	اگاهی یافتن
deploy	گسترش یافتن
dwindling	تدریجاکاهش یافتن
to be through	فراغت یافتن
dwindled	تدریجاکاهش یافتن
dwindle	تدریجاکاهش یافتن
to a greatness	بزرگی یافتن
to gain the upper hand	غلبه یافتن
escalated	فزونی یافتن
waned	کاهش یافتن
to undergo a change	تغییر یافتن
wanes	کاهش یافتن
learn	اگاهی یافتن
to take courage	خرات یافتن
waning	کاهش یافتن
to quit oneself of	رهائی یافتن از
to reach for knowledge	برای یافتن
wane	کاهش یافتن
accruing	گسترش یافتن
accruing	افزایش یافتن
escalate	فزونی یافتن
wrap up	خاتمه یافتن
wind up	پایان یافتن
learns	اگاهی یافتن
accrue	افزایش یافتن
accrue	گسترش یافتن
accrues	افزایش یافتن
accrues	گسترش یافتن
to pull round	بهبودی یافتن
diminish	نقصان یافتن
to get rid of	رهایی یافتن از
dominate	تفوق یافتن
dominated	تفوق یافتن
dominates	تفوق یافتن
to get ones hand in	دست یافتن به
to get off	رهایی یافتن از
terminate	خاتمه یافتن
to grow better	بهبودی یافتن
to look oneself again	بهبود یافتن
insuring	اطمینان یافتن
diminish	تقلیل یافتن
diminishes	نقصان یافتن
diminishes	تقلیل یافتن
ensure	اطمینان یافتن
ensured	اطمینان یافتن
ensures	اطمینان یافتن
ensuring	اطمینان یافتن
insures	اطمینان یافتن
to get fame	شهرت یافتن
attains	دست یافتن
overcoming	غلبه یافتن
recovers	بهبودی یافتن
hold out	بسط یافتن
luxuriate	شکوه یافتن
get out	رهایی یافتن
luxuriated	شکوه یافتن
luxuriates	شکوه یافتن
luxuriating	شکوه یافتن
achieve	دست یافتن
achieved	دست یافتن
recovering	بهبودی یافتن
recover	بهبودی یافتن
hunt out	با جستجو یافتن
meliorate	بهبود یافتن
achieving	دست یافتن
look oneself again	بهبود یافتن
diverge	انشعاب یافتن
diverged	انشعاب یافتن
diverges	انشعاب یافتن
lay hands on something	چیزی را یافتن
keep one's head above water	رهایی یافتن
immix	امیزش یافتن
achieves	دست یافتن
end	خاتمه یافتن
tensest	تشدید یافتن
tenses	تشدید یافتن
shrink	کاهش یافتن
shrinking	کاهش یافتن
shrinks	کاهش یافتن
tenser	تشدید یافتن
tensed	تشدید یافتن
tense	تشدید یافتن
scant	تخفیف یافتن
tensing	تشدید یافتن
break out	شیوع یافتن
bunchout	برامدگی یافتن
convect	انتقال یافتن
ended	خاتمه یافتن
come through	وقوع یافتن
ends	خاتمه یافتن
come round	شفا یافتن
come off	وقوع یافتن
come off	تحقق یافتن
circumfuse	گسترش یافتن
center	تمرکز یافتن
outspread	گسترش یافتن
overcomes	غلبه یافتن
expand	بسط یافتن
specialization	تخصص یافتن
conquer	پیروزی یافتن بر
conquering	پیروزی یافتن بر
conquers	پیروزی یافتن بر
centralisation	مرکزیت یافتن
centralization	مرکزیت یافتن
recvperate	بهبودی یافتن
lessened	تقلیل یافتن
lessening	تقلیل یافتن
prefers	ترجیح یافتن
preferring	ترجیح یافتن
prefer	ترجیح یافتن
expanding	بسط یافتن
expands	بسط یافتن
recuperate	بهبودی یافتن
recuperated	بهبودی یافتن
recuperates	بهبودی یافتن
recuperating	بهبودی یافتن
overpower	استیلا یافتن بر
overpowered	استیلا یافتن بر
overpowers	استیلا یافتن بر
pull round	بهبودی یافتن
lessens	تقلیل یافتن
accedes	راه یافتن
acceding	دست یافتن
acceding	راه یافتن
penetract	راه یافتن
overspread	بسط یافتن
overmatch	تفوق یافتن
overmaster	برتری یافتن بر
outreach	برتری یافتن
misalign	تغییر یافتن
accedes	دست یافتن
acceded	راه یافتن
acceded	دست یافتن
protend	امتداد یافتن
pickup	بهبودی یافتن
perennate	دوام یافتن
alter	تغییر یافتن
altered	تغییر یافتن
altering	تغییر یافتن
alters	تغییر یافتن
accede	دست یافتن
accede	راه یافتن
overcome	غلبه یافتن
decreased	کاهش یافتن
decreased	نقصان یافتن
decrease	کاهش یافتن
decrease	نقصان یافتن
spreads	گسترش یافتن
over	پایان یافتن
over-	پایان یافتن
to alter [to]	تغییر یافتن
decreases	نقصان یافتن
up and about <idiom>	بهبود یافتن
developments	تکامل یافتن
development	تکامل یافتن
decreases	کاهش یافتن
pick up health	بهبود یافتن
lessen	تقلیل یافتن
to get back on one's feet	بهبودی یافتن