Dictiornary-Farsi | بسن بلوغ رسیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
To attain puberty.	بسن بلوغ رسیدن


Search result with all words

grow up	به سن بلوغ رسیدن
Other Matches

the end sanctifies the means	خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats	گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first	پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he	باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
puberty	سن بلوغ
puberty	بلوغ
maturation	بلوغ
maturity	بلوغ
nubility	بلوغ
adult age	سن بلوغ
adolescence	بلوغ
growths	بلوغ
growth	بلوغ
of age <idiom>	بلوغ
adultness	بلوغ
age	سن بلوغ
pubetry	بلوغ
ages	سن بلوغ
pubescence	بلوغ
pubescence	سن بلوغ
nonage	عدم بلوغ
emotional maturity	بلوغ هیجانی
economic maturity	بلوغ اقتصادی
minorities	عدم بلوغ
minority	عدم بلوغ
social maturity	بلوغ اجتماعی
sexual maturity	بلوغ جنسی
puberal	وابسته به بلوغ
impuberty	عدم بلوغ
pubertal	وابسته به بلوغ
pubertas praecox	بلوغ زودرس
mental maturity	بلوغ ذهنی
lack of sufficient age	عدم بلوغ
puberty	بلوغ جنسی
prepuberty	دوره قبل از بلوغ
immaturity	عدم بلوغ و رشد
drive to maturity	حرکت بسوی بلوغ
prebubertal	وابسته بدوره قبل از بلوغ
prepuberal	وابسته بدوره قبل از بلوغ
vineland social maturity scale	مقیاس بلوغ اجتماعی واینلند
preadolescent	شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
preadolescence	دوره قبل از بلوغ انسان
over a	گذشته ازسن بلوغ یا12سال
columbia mental maturity scale	مقیاس کلمبیا برای بلوغ ذهنی
imfancy	عدم بلوغ نخستین دوره رشد
california tests of mental maturity	ازمونهای کالیفرنیا برای بلوغ ذهنی
gonogenesis	کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
pronucleus	هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
stagnation thesis	فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
peer	رسیدن
peered	رسیدن
peering	رسیدن
reaches	رسیدن به
attained	رسیدن
attaining	رسیدن
reaches	رسیدن
reaching	رسیدن به
accru	رسیدن
attaint	رسیدن به
aims	رسیدن
catch up	رسیدن به
get at	رسیدن به
land	رسیدن
reaching	رسیدن
aimed	رسیدن
reached	رسیدن
attains	رسیدن
arrives	رسیدن
arrived	رسیدن
accede	رسیدن
arrive	رسیدن
acceded	رسیدن
accedes	رسیدن
acceding	رسیدن
come	رسیدن
arriving	رسیدن
befell	در رسیدن
to see to	رسیدن
reach	رسیدن
reach	رسیدن به
light or lighted	رسیدن
maturate	رسیدن
befall	در رسیدن
befallen	در رسیدن
befalling	در رسیدن
befalls	در رسیدن
comes	رسیدن
to catch up	رسیدن به
arr	رسیدن
take in (money) <idiom>	رسیدن
approach	رسیدن
approached	رسیدن
run up	رسیدن
getting	رسیدن
reached	رسیدن به
escalating	رسیدن
overtake	رسیدن به
overtaken	رسیدن به
overtakes	رسیدن به
escalates	رسیدن
escalated	رسیدن
approaches	رسیدن
to get at	رسیدن به
to fetch up	رسیدن
get	رسیدن
escalate	رسیدن
to come to a he	رسیدن
attain	رسیدن
to come by	رسیدن
to come to hand	رسیدن
aim	رسیدن
arrival	رسیدن
to d. up with	رسیدن به
expire	به سر رسیدن
gets	رسیدن
land vi	بزمین رسیدن
at the end of one's rope <idiom>	به آخرخط رسیدن
reach an agreement	به توافق رسیدن
meet of approval of	به تصویب ..... رسیدن
to draw to an end	بته رسیدن
to reach a place	بجایی رسیدن
come about	بانجام رسیدن
come down by inheritance	به ارث رسیدن
to turn out	به پایان رسیدن
fetch up	به نتیجه رسیدن
forereach	فرا رسیدن
go round	به همه رسیدن
handed down	به تواتر رسیدن
outjockey	در رسیدن پوشاندن
to be late	دیر رسیدن
to draw level	بحریف رسیدن
to fall due	موعد رسیدن
to go round	به همه رسیدن
to meet the a of	به تصویب رسیدن
to pay the penalty of	بسزای .... رسیدن
to round into a man	بمردی رسیدن
to run out	بپایان رسیدن
to strike oil	بنفت رسیدن
pull up to	به چیزی رسیدن
pull up with	به چیزی رسیدن
run out	باخر رسیدن
to be duly punished for	به کیفر ..... رسیدن
to be approved	به تصویب رسیدن
to attain on's majority	بحدرشد رسیدن
to a greatness	به بزرگی رسیدن
to come to a end	به پایان رسیدن
strike oil	به نفت رسیدن
to come to a point	بنوک رسیدن
to come to an end	بپایان رسیدن
to wait	خدمت رسیدن
wrap up	به نتیجه رسیدن
Welcome back.	رسیدن بخیر
to the wall <idiom>	به آخر خط رسیدن
overgo	رسیدن به گذشتن
on station	رسیدن به هدف
to the eye <idiom>	به نظر رسیدن
taper off <idiom>	کم کم به آخر رسیدن
last straw <idiom>	[به آخر خط رسیدن]
To reach ones destination.	بمقصد رسیدن
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
come to the point <idiom>	به نکتهاصلی رسیدن
dead end <idiom>	به آخرخط رسیدن
down to the wire <idiom>	به آخر خط رسیدن
get hold of (something) <idiom>	به مالکیت رسیدن
get on in years <idiom>	به سن پیری رسیدن
have it <idiom>	به جواب رسیدن
matures	به حد کمال رسیدن
peter	بپایان رسیدن
peaking	به قله رسیدن
mature	به حد کمال رسیدن
strands	مسیر رسیدن
strand	مسیر رسیدن
over-	به انتها رسیدن
over	به انتها رسیدن
receive	رسیدن پذیرفتن
peak	به قله رسیدن
cube	بقوه سه رسیدن
cubes	بقوه سه رسیدن
finishes	به انتها رسیدن
descends	به ارث رسیدن
descend	به ارث رسیدن
vanishing	به صفر رسیدن
vanishes	به صفر رسیدن
vanished	به صفر رسیدن
consummates	بوصال رسیدن
makes	رسیدن به ساخت
vanish	به صفر رسیدن
consummated	بوصال رسیدن
deduction	از کل به جزء رسیدن
finish	به انتها رسیدن
consummate	بوصال رسیدن
consummating	بوصال رسیدن
receives	رسیدن پذیرفتن
peaks	به قله رسیدن
make	رسیدن به ساخت
to come to a conclusion	به نتیجه ایی رسیدن
crests	به بالاترین درجه رسیدن
lapped	رسیدن به حریف جلویی
cresting	به بالاترین درجه رسیدن