Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
Most home helps prefer to live out.
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
Other Matches
an out match
مسابقهای که بیرون از زمین بازی خانگی برپا کنند
electronic cottage
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
outdoor relief
اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
firesides
زندگی خانگی
fireside
زندگی خانگی
it spells ruin to the workmen
متضمن خانه خرابی کارگران است
homemade
خانگی خانه بافت
vital necessity
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
Refugees believe Germany is a land of milk and honey.
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند.
machines
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
microsoft
مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند
machined
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machine
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
Huffman code
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
They live abroad for the greater part of the year.
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
electronic
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
to live out of town
در بیرون از شهر زندگی کردن
to live out
[British E]
در بیرون از شهر زندگی کردن
to live outside Tehran
بیرون از تهران زندگی کردن
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
out
<adv.>
بیرون از خانه
Outside the house.
بیرون از خانه
Viewdata
سیستم خانگی تحویل اطلاعات که از طریق ان استفاده کنندگان می توانند بطورمحاورهای از تلویزیونهای محلی خود به پایگاه داده مرکزی دسترسی پیدا کنند داده نما
We move out on the 1st.
ما یکم از خانه بیرون می آییم.
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
to pull out
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
My curfew is at 11.
من ساعت ۱۱ باید خانه باشم.
[چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
MSX
استاندارد سخت افزار و نرم افزار برای کامپیوترهای خانگی که می توانند از نرم افزار متغیر استفاده کنند
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
Pashtan
قبایل پشتو
[که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
cattage key people
افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
transitivity principle
بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
salor
سالور
[از قدیمی ترین ایل های ترکمن که به قرن چهارم هجری شمسی باز می گردند. عده ای هم در افغانستان زندگی می کنند. نگاره خاص فرش های آنها گل های هشت ضلعی است.]
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
landscape carpet
فرش دور نما
[فرش چشم انداز]
[عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
option
ترجیح
options
ترجیح
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
preferring
ترجیح یافتن
prefer
ترجیح یافتن
revealed preference
ترجیح اشکار
preference
رجحان ترجیح
prefers
ترجیح دادن
prefers
ترجیح یافتن
preferences
رجحان ترجیح
preferrer
ترجیح دهنده
distinctions
برتری ترجیح
preferable
قابل ترجیح
undue preference
ترجیح بلامرجح
distinction
برتری ترجیح
preference function
تابع ترجیح
preferring
ترجیح دادن
prefer
ترجیح دادن
time preference
ترجیح زمانی
distinction without a difference
ترجیح بلا مرجحdistillate
tea is preferable to water
چایی بر اب ترجیح دارد
marginal rate of time preference
نرخ نهائی ترجیح زمانی
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
social rate of time preference
نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
multiplicity
بسیاری
plentifulness
بسیاری
multitudes
بسیاری
multitude
بسیاری
muchness
بسیاری
not a few
بسیاری
multeity
بسیاری
exuberance
بسیاری
profuseness
بسیاری
many
بسیاری
deepness
بسیاری ته
i would sooner die than lie
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
many people
بسیاری از مردم
there are numbers who
بسیاری هستند که
widely
در بسیاری موارد
multiplicity of creeds
بسیاری کیش ها
many of them
بسیاری از انها
plenty
فراوانی بسیاری
manifoldness
چندتایی بسیاری
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
workers
کارگران
labours
کارگران
blue collar employees
کارگران
Many explanations were proffered.
توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
many d. of hunger
بسیاری از گرسنگی می میرند
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
labourunion
اتحادیه کارگران
labour union
اتحادیه کارگران
labor service
اتحادیه کارگران
manual workers
کارگران دستکار
picket line
صف کارگران اعتصابی
picket lines
صف کارگران اعتصابی
wildcat strike
<idiom>
اعتصاب کارگران
workforce
شمار کارگران
dormitory-suburb
خوابگاه کارگران
industrial workers
کارگران صنعتی
Company town
شهرک کارگران
skilled workers
کارگران متخصص
foreman
مباشر کارگران
foremen
مباشر کارگران
labor union
اتحادیه کارگران
farm labors
کارگران مزارع
labor unions
اتحادیه کارگران
farm labors
کارگران کشاورزی
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
industrial workers of the world
کارگران صنعتی جهان
profit-sharing
سهم کارگران از سود
the men were locked out
در را بروی کارگران بستند
profit sharing
سهم کارگران از سود
griddles
غربال سیمی کارگران
caboose
اطاق کارگران قطار
griddle
غربال سیمی کارگران
work people
کارگران طبقه کارگر
waterside workmen
کارگران کنار دریا
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
to smoke oneself sick
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
we had a heavy p to day
امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
She has had many privations in her youth .
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
to poreone's eyes out
چشم را از بسیاری مطالعه خسته کردن
to unionize
[American E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
to unionise
[British E]
متحد کردن
[مثال کارگران]
All of the workers want to go.
تمام کارگران می خواهند بروند
knobstick
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
domiciliary
خانگی
home-made
<adj.>
خانگی
indoor
خانگی
homebred
خانگی
domestic
خانگی
free-range
خانگی
home like
خانگی
households
خانگی
household
خانگی
home-grown
خانگی
homelike
خانگی
accumulate
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
To experience great hardships.
سختیها ومشقات بسیاری را تجربه کردن (متحمل شدن )
spillages
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
accumulating
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
spillage
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
accumulates
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
barrack
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
barracked
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
barracking
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
double time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
Home appliances
لوازم خانگی
home computer
کامپیوتر خانگی
sparrow
گنجشگ خانگی
store-rooms
انبار خانگی
store-room
انبار خانگی
Calor Gas
گاز خانگی
store room
انبار خانگی
house-party
مجالس خانگی
home computers
کامپیوتر خانگی
linnet
سهره خانگی
burion
سهره خانگی
homer
کبوتر خانگی
hens
مرغ خانگی
sparrows
گنجشگ خانگی
homespun
بافت خانگی
Home appliances
وسایل خانگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com