Dictiornary-Farsi | بسیار خطرناک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
death trap	بسیار خطرناک
death traps	بسیار خطرناک


Other Matches

hot spot	نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spots	نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
compromising emanation	پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
run a risk <idiom>	ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
vlsi	مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity	حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-	کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency	بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.	بسامد بسیار بسیار زیاد
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
malignant	خطرناک
dicey	خطرناک
perilous	خطرناک
unsafe	خطرناک
jeopardous	خطرناک
hazardous	خطرناک
graves	بم خطرناک
critical	خطرناک
herculean	خطرناک
gravest	بم خطرناک
grave	بم خطرناک
parlous	خطرناک
danger bearing	سمت خطرناک
warm corner	جای خطرناک
danger space	فضای خطرناک
critically wounded	مجروح خطرناک
danger area	منطقه خطرناک
black propaganda	تبلیغات خطرناک
perilously	بطور خطرناک
predicaments	وضع خطرناک
serious	سخت خطرناک
black body	قسمت خطرناک
marginal	حاشیهای خطرناک
disastrous	خطرناک فجیع
predicament	وضع خطرناک
venturesome	با تهور خطرناک
between wind and water	در جای خطرناک
dangerously	بطور خطرناک
dangerous play	بازی خطرناک
sthenic	قوی خطرناک
hazardous goods	امتعه خطرناک
hazardous goods	کالاهای خطرناک
offensive weapon	سلاح خطرناک
pernicious anemia	کم خونی خطرناک
dangerousness	وضعیت خطرناک
dicey <idiom>	خطرناک [اصطلاح روزمره]
imminent	قریب الوقوع خطرناک
pixy	ادم بازیگوش و خطرناک
hairy <idiom>	خطرناک [اصطلاح روزمره]
calamitous	مصیبت بار خطرناک
pixie	ادم بازیگوش و خطرناک
pixies	ادم بازیگوش و خطرناک
malignantly	بطور خطرناک یاردی
danger space	فضای هوایی خطرناک
breakneck	فوق العاده خطرناک
krait	مار سمی و خطرناک هندی
porbeagle	کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
subcritical	زیر مرحله خطرناک وبحرانی
cockatrice	ادم خیلی مضر و خطرناک
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
wipe out	افتادن خطرناک از روی تخته موج
near collision	فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
state-of-the-art	بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
small craft warning	پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
aldis lmap	چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
labeled cargo	کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
not a lettle	بسیار
plenty	بسیار
out and a way	بسیار
mickle	بسیار
mickle or muckle	بسیار
oftentimes	بسیار
no end of	بسیار
sopping	بسیار
multiped	بسیار پا
muckle	بسیار
immortally	بسیار
beastby	بسیار
so mush	بسیار
by far	بسیار
lashongs	بسیار
very little	بسیار کم
unco	بسیار
thousand and one	بسیار
far and away	بسیار
an abundance of	بسیار
longeval	بسیار زی
far	بسیار
very	بسیار
multifarious	بسیار
detestable	بسیار بد
much	بسیار
multiplicity	بسیار
overly	بسیار
many	بسیار
precious	بسیار
ever so	بسیار
seldom	بسیار کم
desperate	بسیار بد
sadly	بسیار بد
galore	بسیار
awfully	بسیار
parlous	بسیار
powerfully	بسیار
awful <adj.>	بسیار بد
clinking	بسیار
lot	بسیار
all	بسیار
all-	بسیار
rotten <adj.>	بسیار بد
lousy <adj.>	بسیار بد
terrible <adj.>	بسیار بد
sorely	بسیار
abundant	بسیار
numerous	بسیار
precipitance	تعجیل بسیار
heavy poll	ارا بسیار
heart break	اندوه بسیار
primed	بسیار مهم
primes	بسیار مهم
hairline rule	خط بسیار نازک
gelid	بسیار سرد
supereminent	بسیار بلند
superheat	بسیار گرم
supersubtlety	زرنگی بسیار
high strung	بسیار حساس
sizzler	بسیار گرم
hunky dory	بسیار خوب
precipitancy	تعجیل بسیار
infernality	زشتی بسیار
precisionist	بسیار دقیق
inappreciable	نامحسوس بسیار کم
prepotency	نفوذ بسیار
prepotent	بسیار توانا
primordiality	قدمت بسیار
punctuality	دقت بسیار
prime	بسیار مهم
thank you very much	بسیار ممنونم
the d. is in him	بسیار شروراست
brilliant	بسیار درخشان
fine	بسیار اماده
tiny	بسیار کوچک
d. stupid	بسیار کودن
ultramodern	بسیار تازه
fined	بسیار اماده
v.l.f.	بسامد بسیار کم
finest	بسیار اماده
wary	بسیار محتاط
excessive	بسیار یا بزرگ
colossal	بسیار بزرگ
frigid	بسیار سرد
tiniest	بسیار کوچک
tinier	بسیار کوچک
overweening	بسیار مغرور
e. use ful	بسیار سودمند
dozens of girls	ذختران بسیار
dirt cheap	بسیار ارزان
diaphoresis	خوی بسیار
deluxe	بسیار زیبا
delightsome	بسیار دلپسند
deep read	بسیار خوانده
dateless	بسیار قدیم
terrible	بسیار بد سهمناک
corking	بسیار عالی
peracute	بسیار حاد
multisonous	بسیار صدا
multisonant	بسیار صدا
snazzy	بسیار جالب
pleophagous	بسیار خوار
multiform	بسیار شکل
multidentate	بسیار دندان
multangular	بسیار گوشه
much was said	بسیار چیزهاگفته شد
much rain	باران بسیار
much pleased	بسیار خوشتود
multitudinously	با گروه بسیار
multivincular	بسیار پیوند
snazziest	بسیار جالب
overripe	بسیار رسیده
peracute	بسیار سخت
overrefinement	تصفیه بسیار
perfervid	بسیار باحرارت
oliguresis	پیشاب بسیار کم
ogygian	بسیار کهنه
of great importance	بسیار مهم
snazzier	بسیار جالب
pianissimo	بسیار اهسته
multocular	بسیار چشم
point device	بسیار درست
pointdovice	بسیار درست
polychromatic	بسیار رنگ
too expensive <adj.>	بسیار گران
overpriced <adj.>	بسیار گران
polyhistor	دانش بسیار
polyphagous	بسیار غذا
polyphonic	بسیار صدا
polyphonous	بسیار صدا
polysemous	بسیار معنی
polystomatous	جانور بسیار
polystome	جانور بسیار