Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
superfine
بسیار فریف
Other Matches
thickest
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thick
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f.
بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
finest
فریف
precieux
فریف
mignon
فریف
precieuse
فریف
minikin
فریف
slender
فریف
svelt
فریف
fine
فریف
subtile
فریف
pindling
فریف
fined
فریف
elegant
فریف
chichi
فریف
delicate
فریف
svelte
فریف
airy-fairy
فریف و لطیف
fine structure
استخوانبندی فریف
tinnily
بطور فریف
elegant style
انشا فریف
sheer
مستقیما فریف
fine skill
مهارت فریف
fine boring
سوراخکاری فریف
fine adjustment
تنظیم فریف
quaint
خیلی فریف
elegant maners
اطوار فریف
aesthetically
فریف طبع
hyperfine
فوق فریف
fine structure
ساختار فریف
lenis
رقیق فریف
high grade zink
زینک فریف
aesthetic
فریف طبع
wiredrawn
طویل و فریف
in miniature
بطور فریف
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
hyperfine structure
ساختار فوق فریف
finely
بطورعالی یا فریف یا ریز
sheer
پارچه فریف حریری
edition de luxe
چاپ فریف یا تجملی
commercial light gage sheet
ورق فریف تجارتی
fretsaw
اره فریف کاری
fine boring machine
دستگاه مته فریف
capillary
فریف عروق شعریه
finesse
ضربه فریف و ماهرانه
fimbrillate
دارای ریشه فریف
floc
کلالهای ازرشتههای فریف
fret saw
اره فریف کاری
nobby
فریف خیلی شیک
fine motor skills
مهارتهای حرکتی فریف
fine miscle movement
حرکت فریف عضلانی
dainty
هر چیز فریف و عالی
davenport
یکنوع میزتحریر فریف
capillaries
فریف عروق شعریه
serrulate
دارای دندانههای فریف
serrulated
دارای دندانههای فریف
supersubtle
فوق العاده فریف
reticulated
دارای شبکه سه بعدی فریف
penicillate
دارای شبکه توری فریف
plumulate
دارای پرهای فریف و ریز
rugulose
دارای چینهای فریف وکوچک
wire gauze
تور فریف سیم مانند
h.f.s
structure hyperfine ساختار فوق فریف
curvacious
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
cambric
نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
curvaceous
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
wirespun
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
in petto
سری بصورت خیلی ریز و فریف
state-of-the-art
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
mignonette
یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
mechlin
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
close grained
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
diatomite
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
iceneedle
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
bone china
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
malines
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
crocus cloth
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnail
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
muckle
بسیار
mickle or muckle
بسیار
multiped
بسیار پا
no end of
بسیار
mickle
بسیار
unco
بسیار
lot
بسیار
all
بسیار
plenty
بسیار
not a lettle
بسیار
thousand and one
بسیار
much
بسیار
very
بسیار
awful
<adj.>
بسیار بد
far
بسیار
an abundance of
بسیار
out and a way
بسیار
clinking
بسیار
overly
بسیار
beastby
بسیار
by far
بسیار
ever so
بسیار
precious
بسیار
immortally
بسیار
many
بسیار
longeval
بسیار زی
multifarious
بسیار
detestable
بسیار بد
very little
بسیار کم
far and away
بسیار
multiplicity
بسیار
lashongs
بسیار
seldom
بسیار کم
all-
بسیار
lousy
<adj.>
بسیار بد
numerous
بسیار
so mush
بسیار
sorely
بسیار
powerfully
بسیار
parlous
بسیار
awfully
بسیار
rotten
<adj.>
بسیار بد
terrible
<adj.>
بسیار بد
sopping
بسیار
desperate
بسیار بد
abundant
بسیار
sadly
بسیار بد
galore
بسیار
oftentimes
بسیار
hunky dory
بسیار خوب
deep read
بسیار خوانده
death traps
بسیار خطرناک
high-pitched
بسیار شیبدار
delightsome
بسیار دلپسند
deluxe
بسیار زیبا
low-rise
نه بسیار بلند
multi-millionaire
بسیار پولدار
death trap
بسیار خطرناک
high strung
بسیار حساس
polysemous
بسیار معنی
heavy poll
ارا بسیار
heart break
اندوه بسیار
hairline rule
خط بسیار نازک
chasm
فرق بسیار
polystomatous
جانور بسیار
gelid
بسیار سرد
diaphoresis
خوی بسیار
multi-millionaire
بسیار ثروتمند
dozens of girls
ذختران بسیار
precisionist
بسیار دقیق
e. use ful
بسیار سودمند
cloying
بسیار احساساتی
prepotency
نفوذ بسیار
prepotent
بسیار توانا
primordiality
قدمت بسیار
elongated
بسیار بلندولاغر
punctuality
دقت بسیار
clued-up
بسیار مطلع
all right
<idiom>
بسیار خوب
sizzler
بسیار گرم
polystome
جانور بسیار
multi-millionaires
بسیار پولدار
multi-millionaires
بسیار ثروتمند
dirt cheap
بسیار ارزان
precipitance
تعجیل بسیار
overly
بسیار گرانه
precipitancy
تعجیل بسیار
squeaky clean
بسیار تمیز
wedded
بسیار علاقمند
daylights
بسیار ترسناک
polysemia
بسیار معنایی
thank you very much
بسیار ممنونم
much pleased
بسیار خوشتود
overrefinement
تصفیه بسیار
ultramodern
بسیار تازه
overripe
بسیار رسیده
superheat
بسیار گرم
peracute
بسیار حاد
peracute
بسیار سخت
perfervid
بسیار باحرارت
multangular
بسیار گوشه
pianissimo
بسیار اهسته
much rain
باران بسیار
much was said
بسیار چیزهاگفته شد
multidentate
بسیار دندان
of great importance
بسیار مهم
multivincular
بسیار پیوند
ogygian
بسیار کهنه
supersubtlety
زرنگی بسیار
the d. is in him
بسیار شروراست
multitudinously
با گروه بسیار
multisonous
بسیار صدا
multisonant
بسیار صدا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com