Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
dateless
بسیار قدیم
Search result with all words
immemorial
بسیار قدیم خیلی پیش
Other Matches
teutonic
از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
anciently
در قدیم
yore
در قدیم
of old
قدیم
primitive
قدیم
the old world
بر قدیم
tzar
امپراطورروسیه قدیم
ancientry
عهد قدیم
the old ways
رسوم قدیم
the youth of the world
روزگارخیلی قدیم
the old testament
عهد قدیم
Aborigine
اهلی قدیم
immensurable
خیلی قدیم
pierian
در مقدونیه قدیم
In times past . In olden days .
درروزگاران قدیم
old world
دنیای قدیم
f. times
ایام قدیم
conventionality
پیروی از سنت قدیم
carthage
شهر کارتاژ قدیم
babylon
شهر بابل قدیم
conservatives
پیرو سنت قدیم
conservative
پیرو سنت قدیم
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
early
مربوط به قدیم عتیق
earliest
مربوط به قدیم عتیق
old english
زبان انگلیسی قدیم
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
uniting
سکه قدیم انگلیسی
from immemorial times
از زمان خیلی قدیم
samson
قاضی قدیم اسرائیل
samaria
سامریه در فلسطین قدیم
iguanodont
سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
immemorially
بطور خیلی قدیم
proconsulship
مقام فرمانداری در رم قدیم
italic
وابسته به ایتالیاییهای قدیم
unites
سکه قدیم انگلیسی
land grave
کنت قدیم المانی
unite
سکه قدیم انگلیسی
proconsular
وابسته به فرمانداران رم قدیم
kempo
تکنیک قدیم کاراته
satrap
استاندار قدیم ایران
triumvirate
یکی از سه زمامدار روم قدیم
triumvirates
یکی از سه زمامدار روم قدیم
sab
وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
plebs
توده مردم روم قدیم
saker
باز شکاری در اروپای قدیم
stuart
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
old guard
صنوف صاحب اعتبار قدیم
punic
اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
tchigorin indian
دفاع هندی قدیم شطرنج
pony express
پست سریع السیر قدیم
propraetor
کنسول فرمانداراستان قدیم روم
the a of days
خدای سرمدی قدیم الایام
triumvier
یکی از سه زمامدار روم قدیم
babel
شهر و برج قدیم بابل
pandect
حقوق مدنی روم قدیم
old indian defence
دفاع هندی قدیم شطرنج
ecclesiast
عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
fabliau
وابسته باشعار قدیم فرانسه
macaca
نوعی میمون دنیای قدیم
macaque
نوعی میمون دنیای قدیم
Hamedan
شهر همدان
[اکباتان قدیم]
apis
گاو مقدس مصریان قدیم
doric
بسبک معماری قدیم یونان
nestorian
کلیسای نسطوری قدیم ایران
paleo etc
وابسته بشمال دنیای قدیم
paleethnology
مبحث شناسایی انسانهای قدیم
mercury
یکی از خدایان یونان قدیم
paleo arctic or palaeo
وابسته بشمال دنیای قدیم
protasis
نخستین قسمت درام قدیم رومی
propretor
کنسول فرماندار استان قدیم روم
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
classics
مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
essenism
اصول یازندگی راهبان قدیم یهود
quadriga
ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
hoplite
سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
sogdian
اهل سغدیا یا سغد قدیم ایران
Whigs
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
goth
یکی از اقوام المانی قدیم بربری
gambit of aleppo
نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
shekel
واحد وزن وپول بابل قدیم
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
Whig
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
classic
مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
portcullises
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
doric
وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
paleontology
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
acinaces
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
guard mount
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
He is an old – timer at this club .
از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
pre chellean
وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
mycenian
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
mycenaean
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
portcullis
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
lambrequin
دستمال روی کلاه خوددلاروران قدیم
archon
یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
lawmerchant
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
elam
کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده
knight bachelor
پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
gutta
تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
scutum
سپر دراز یا تخم مرغی روم قدیم
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
canon low
دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در
olympiad
جشن ها ومسابقات قدیم یونان مسابقات المپیک
paleolith
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
primogeniture
حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
uncial
وابسته بحروف الفبای قدیم یونان و روم
fleur de lys
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
archeologic
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
staged
تغییر بین سیستم قدیم و جدید در یک سری طبقات
fleur de lis
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
paleontologist
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
modernism
نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
paleolithic
وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
lowboy
عضو حزب محافظه کار قدیم میز چهارپایه کشودار
mesolithic
وابسته بدوره بین عصر حجر قدیم وجدید میانسنگی
palafitte
خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
yellow bile
مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
azoth
جیوه که کیمیاگران قدیم انراماده اصلی فلزات میدانستند جیوه
exchanges
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
multiped
بسیار پا
lot
بسیار
lashongs
بسیار
all
بسیار
no end of
بسیار
multiplicity
بسیار
overly
بسیار
many
بسیار
sadly
بسیار بد
desperate
بسیار بد
all-
بسیار
precious
بسیار
out and a way
بسیار
oftentimes
بسیار
an abundance of
بسیار
far
بسیار
beastby
بسیار
by far
بسیار
terrible
<adj.>
بسیار بد
lousy
<adj.>
بسیار بد
rotten
<adj.>
بسیار بد
immortally
بسیار
ever so
بسیار
seldom
بسیار کم
far and away
بسیار
clinking
بسیار
awful
<adj.>
بسیار بد
not a lettle
بسیار
muckle
بسیار
mickle or muckle
بسیار
mickle
بسیار
so mush
بسیار
longeval
بسیار زی
much
بسیار
sopping
بسیار
very little
بسیار کم
very
بسیار
abundant
بسیار
galore
بسیار
unco
بسیار
sorely
بسیار
thousand and one
بسیار
parlous
بسیار
awfully
بسیار
multifarious
بسیار
plenty
بسیار
detestable
بسیار بد
numerous
بسیار
powerfully
بسیار
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
meticulosity
دقت بسیار
ultramodern
بسیار تازه
precipitance
تعجیل بسیار
polysemia
بسیار معنایی
thank you very much
بسیار ممنونم
delightsome
بسیار دلپسند
polysemous
بسیار معنی
polystome
جانور بسیار
many persons
مردمان بسیار
polystomatous
جانور بسیار
many books
کتابهای بسیار
v.l.f.
بسامد بسیار کم
be unable to say boo to a goose
بسیار ترسو
precipitancy
تعجیل بسیار
precisionist
بسیار دقیق
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com