Dictiornary-Farsi | بسیار مطلع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
clued-up	بسیار مطلع


Other Matches

vlsi	مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity	حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-	کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
hep	مطلع
knowledgeable	مطلع
informed	مطلع
au courant	مطلع
wares	مطلع
ware	مطلع
weather wise	مطلع
smart money	مطلع
au fait	مطلع
apprise	مطلع کردن
apprising	مطلع کردن
notify	مطلع کردن
acquaints	مطلع کردن
understanding	مطلع ماهر
understandings	مطلع ماهر
acquainting	مطلع کردن
notifies	مطلع کردن
notified	مطلع کردن
annunciate	مطلع کردن
acquaint	مطلع کردن
notifying	مطلع کردن
apprises	مطلع کردن
to post up	مطلع کردن کامل دادن به
To be in the know . To be in the picture .	وارد بودن ( مطلع وآگاه )
u.h.f.	بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency	بسامد بسیار بسیار زیاد
well informed	بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
I would like to learn the truth.	من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
I heard through the grapevine that ... <idiom>	من به طور غیر رسمی مطلع شدم که ... [اصطلاح]
The officers were brifed on (about) the detailes.	افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art	بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
notification	عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
so mush	بسیار
detestable	بسیار بد
immortally	بسیار
numerous	بسیار
multifarious	بسیار
plenty	بسیار
ever so	بسیار
much	بسیار
thousand and one	بسیار
galore	بسیار
out and a way	بسیار
oftentimes	بسیار
multiped	بسیار پا
no end of	بسیار
not a lettle	بسیار
abundant	بسیار
muckle	بسیار
very	بسیار
mickle or muckle	بسیار
mickle	بسیار
longeval	بسیار زی
lashongs	بسیار
sorely	بسیار
powerfully	بسیار
parlous	بسیار
awfully	بسیار
sopping	بسیار
seldom	بسیار کم
terrible <adj.>	بسیار بد
clinking	بسیار
beastby	بسیار
all-	بسیار
all	بسیار
by far	بسیار
lot	بسیار
lousy <adj.>	بسیار بد
far	بسیار
precious	بسیار
awful <adj.>	بسیار بد
sadly	بسیار بد
desperate	بسیار بد
very little	بسیار کم
multiplicity	بسیار
unco	بسیار
far and away	بسیار
many	بسیار
overly	بسیار
rotten <adj.>	بسیار بد
an abundance of	بسیار
many persons	مردمان بسیار
bulimy	حرص بسیار
multisonous	بسیار صدا
at railway speed	بسیار تند
multitudinously	با گروه بسیار
multivincular	بسیار پیوند
multocular	بسیار چشم
ambrosial	بسیار مطبوع
at full lick	بسیار تند
at a premium	بسیار مطلوب
at a great rat	بسیار تند
multisonant	بسیار صدا
polystome	جانور بسیار
infernality	زشتی بسیار
deluxe	بسیار زیبا
diaphoresis	خوی بسیار
dirt cheap	بسیار ارزان
inappreciable	نامحسوس بسیار کم
dozens of girls	ذختران بسیار
e. use ful	بسیار سودمند
gelid	بسیار سرد
hunky dory	بسیار خوب
heart break	اندوه بسیار
heavy poll	ارا بسیار
delightsome	بسیار دلپسند
many books	کتابهای بسیار
corking	بسیار عالی
multiform	بسیار شکل
multidentate	بسیار دندان
multangular	بسیار گوشه
much was said	بسیار چیزهاگفته شد
much rain	باران بسیار
much pleased	بسیار خوشتود
hairline rule	خط بسیار نازک
d. stupid	بسیار کودن
dateless	بسیار قدیم
deep read	بسیار خوانده
meticulosity	دقت بسیار
high strung	بسیار حساس
wedded	بسیار علاقمند
squeaky clean	بسیار تمیز
overly	بسیار گرانه
multi-millionaires	بسیار ثروتمند
multi-millionaires	بسیار پولدار
multi-millionaire	بسیار ثروتمند
multi-millionaire	بسیار پولدار
low-rise	نه بسیار بلند
high-pitched	بسیار شیبدار
death traps	بسیار خطرناک
death trap	بسیار خطرناک
all-powerful	بسیار نیرومند
ad nauseam	بسیار زننده
v.l.f.	بسامد بسیار کم
ultramodern	بسیار تازه
the d. is in him	بسیار شروراست
cloying	بسیار احساساتی
daylights	بسیار ترسناک
too expensive <adj.>	بسیار گران
overpriced <adj.>	بسیار گران
be unable to say boo to a goose	بسیار ترسو
well-to-do <idiom>	بسیار ثروتمند
all right <idiom>	بسیار خوب
elongated	بسیار بلندولاغر
thank you very much	بسیار ممنونم
supersubtlety	زرنگی بسیار
superheat	بسیار گرم
polygram	شکل بسیار خط
polygonal	بسیار پهلو
polygonal	بسیار گوشه
polychromic	بسیار رنگ
polychromatic	بسیار رنگ
pointdovice	بسیار درست
point device	بسیار درست
pleophagous	بسیار خوار
pianissimo	بسیار اهسته
perfervid	بسیار باحرارت
peracute	بسیار سخت
peracute	بسیار حاد
overripe	بسیار رسیده
overrefinement	تصفیه بسیار
oliguresis	پیشاب بسیار کم
ogygian	بسیار کهنه
superfine	بسیار فریف
polyhistor	بسیار دانی
supereminent	بسیار بلند
sizzler	بسیار گرم
punctuality	دقت بسیار
primordiality	قدمت بسیار
prepotent	بسیار توانا
prepotency	نفوذ بسیار
precisionist	بسیار دقیق
precipitancy	تعجیل بسیار
precipitance	تعجیل بسیار
polystomatous	جانور بسیار
polysemous	بسیار معنی
polysemia	بسیار معنایی
polyphonous	بسیار صدا
polyphonic	بسیار صدا
polyphagous	بسیار غذا
polyhistor	دانش بسیار
of great importance	بسیار مهم
brilliant	بسیار درخشان
primal	بسیار قدیمی
frigid	بسیار سرد
fine	بسیار اماده
lots	بسیار فراوان
priceless	بسیار گران
priceless	بسیار پر قیمت
whackings	بسیار عظیم
whacking	بسیار عظیم
fined	بسیار اماده
main	بسیار مهم
ravenous	بسیار گرسنه
finest	بسیار اماده

clued-up

بسیار مطلع