English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
to unionise [British E] بشکل اتحادیه درآوردن
to unionize [American E] بشکل اتحادیه درآوردن
Other Matches
unionises متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionization متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizes متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionised متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
western european union اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
e f t a (european free trade association اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
unionism اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
union shop یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
cube هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cubes هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
To fool ( mess) around . کلک درآوردن
to dig out کندن و درآوردن
to unravel woven [knitted] fabric از گیر درآوردن
To play fast and loose . To go up and down like a yoyo. To shI'lly –shally . سفت کن شل کن درآوردن
to grow wings بال درآوردن
toilet-training از قنداق درآوردن
To fool arounk . مسخره بازی درآوردن
high-handed <idiom> رئیس بازی درآوردن
to strip something off درآوردن [ملافه از لحاف]
To make money. To make ones pile. پول درآوردن ( ساختن )
rake someone over the coals <idiom> پول زیاد درآوردن
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
shake down <idiom> باحیله پول درآوردن
To behave ( act ) like a ruffian. To beard the lion in his den . لوطی بازی درآوردن
skimp خسیس بازی درآوردن
to redeem از گرو [رهن] درآوردن
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
To get to the root of something. ته وتوی چیزی را درآوردن
To give someone hell. پدر کسی را درآوردن
mutton dressed as lamb ادای جوانترها را درآوردن
get someone's blood up <idiom> کفر کسی را درآوردن
pooped out <idiom> خسته کننده،از پای درآوردن
to curb somebody کسی را تحت کنترل درآوردن
to beat the living daylights out of someone <idiom> دمار از روزگار کسی درآوردن
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent. سری توی سرها درآوردن
To reduce something to the absurd . To make a travesty of something . چیزی را بصورت مسخره درآوردن
bite the dust <idiom> از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
to mandate a territory to a country منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
To swindle money out of somebody. با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To go too far . شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
fast buck <idiom> پول درآوردن ساده وآسان است
lord it over <idiom> رئیس بازی درآوردن ،به صورت رئیسبودن ، رفتارکردن
frauds پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
fraud پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
Don't let making a living prevent you from making a life. اجازه ندهید تلاش برای پول درآوردن مانع زندگی شما شود.
union اتحادیه
guild اتحادیه
confederacy اتحادیه
leagues اتحادیه
league اتحادیه
guilds اتحادیه
unions اتحادیه
fraternity اتحادیه
federations اتحادیه
fraternities اتحادیه
federation اتحادیه
confederacies اتحادیه
trade unions اتحادیه تجارتی
trade unions اتحادیه بازرگانی
vertical union اتحادیه صنعتی
trades unions اتحادیه صنفی
business union اتحادیه بازرگانی
trades unions اتحادیه اصناف
trades unions اتحادیه تجاری
trades unions اتحادیه کارگری
association football اتحادیه فوتبال
trade union اتحادیه اصناف
corporatism صنف اتحادیه
trades unions اتحادیه بازرگانی
unionists عضو اتحادیه
unionist عضو اتحادیه
wheels اتحادیه ورزشی
wheel اتحادیه ورزشی
trades unions اتحادیه تجارتی
trade union اتحادیه صنفی
trade union اتحادیه کارگری
trade union اتحادیه تجاری
trade unions اتحادیه تجاری
trade unions اتحادیه کارگری
trade unions اتحادیه صنفی
trade unions اتحادیه اصناف
trade union اتحادیه تجارتی
trade union اتحادیه بازرگانی
labor unions اتحادیه کارگران
incorporator کارمند اتحادیه
circuit اتحادیه کنفرانس
lague مجمع اتحادیه
economic union اتحادیه اقتصادی
syndicalism اتحادیه گرایی
customs union اتحادیه گمرکی
custom union اتحادیه گمرکی
union <adj.> اتحادیه صنفی
defensive league اتحادیه دفاعی
circuits اتحادیه کنفرانس
labor union اتحادیه کارگران
union اتحاد اتحادیه
industrial union اتحادیه صنعتی
unions اتحاد اتحادیه
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
union <adj.> اتحادیه کارگری
corporativism صنف اتحادیه
company union اتحادیه شرکت
citcuit اتحادیه بازیها
wheeling اتحادیه ورزشی
offensive league اتحادیه تهاجمی
labor union اتحادیه کارگری
labor unions اتحادیه کارگری
labourunion اتحادیه کارگران
syndicates اتحادیه صنفی
European Union [EU] اتحادیه اروپا
labor service اتحادیه کارگران
craft union اتحادیه صنفی
labour union اتحادیه کارگران
syndicate اتحادیه صنفی
pan american union اتحادیه پان امریکن
trust اتحادیه شرکتها ائتلاف
international union اتحادیه بین المللی
trusted اتحادیه شرکتها ائتلاف
trusts اتحادیه شرکتها ائتلاف
non union جدا از اتحادیه صنفی
leaguer محاصره عضو اتحادیه
divisions اتحادیه باشگاههای حرفهای
trade unionists عضو اتحادیه صنفی
syndicates اتحادیه تشکیل دادن
syndicates تشکیل اتحادیه دادن
syndicate اتحادیه تشکیل دادن
division اتحادیه باشگاههای حرفهای
carpet exporters union اتحادیه صادرکنندگان فرش
syndicator تشکیل دهنده اتحادیه
syndicate تشکیل اتحادیه دادن
trade unionist عضو اتحادیه صنفی
union پیوند اتحادیه اتصالی
unions پیوند اتحادیه اتصالی
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
syndicalism پیروی از اصول اتحادیه صنفی
u.f.a cup جام اتحادیه باشگاههای اروپا
guilds اتحادیه محل اجتماع اصناف
guild اتحادیه محل اجتماع اصناف
the miner's f. اتحادیه یاپیمان کان کنان
f.a cup جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
cartels اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
cartel اتحادیه صاحبان صنایع مشابه
stock exchnge بازار سهام تجارتی اتحادیه سهامداران
afips اتحادیه امریکایی انجمنهای پردازش اطلاعات
trade unionism پیروی از اصول وروشهای اتحادیه اصناف
a ban from flying in the EU قدغن پرواز در [منطقه] اتحادیه اروپا
federating متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
ORIA اتحادیه واردکنندگان فرش های شرقی
federate متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federates متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federated متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
nonunion کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
ifips اتحادیه بین المللی انجمنهای پردازش اطلاعات
craft union اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص
Freemason [استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
grey cup مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
international air transport association اتحادیه بین المللی حمل و نقل هوایی
Never spend money before you have earned it. هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
trade unionism سیستمی که معتقد به بسط و توسعه این گونه اتحادیه هاست
baltic exchange اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
ungulate بشکل سم
caprine بشکل بز
floriform بشکل گل
arundinaceous بشکل نی
hoof بشکل سم
hoofs بشکل سم
in the light of بشکل
in the shape of بشکل
pinnately بشکل پر
dendroid بشکل درخت
editorially بشکل سرمقاله
fugitively بشکل فراری
stpular بشکل خال
squarely بشکل چهارگوش
enigmatize بشکل معمادراوردن
squamation بشکل فلس
forkedly بشکل چنگال
diagrammatically بشکل هندسی
styliform بشکل قلم
lyrically بشکل غزل
distributively بشکل توزیع
quadrant gularly بشکل چهارگوش
fastigiate بشکل مخروط
fiddle headed بشکل سرویولون
stelliform بشکل ستاره
in a narrative style بشکل روایت
spikelike بشکل میخ
racemose بشکل خوشه
crosswise بشکل صلیب
crosswise بشکل ضرب در
hooky بشکل قلاب
tees هر چیزی بشکل T
teeing هر چیزی بشکل T
liquidly بشکل مایع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com