English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
snail بشکل مارپیچ جلو رفتن
snails بشکل مارپیچ جلو رفتن
Other Matches
spiral بشکل مارپیچ دراوردن
spiraling حلزونی بشکل مارپیچ
spiraled حلزونی بشکل مارپیچ
spiraled بشکل مارپیچ دراوردن
spiralling حلزونی بشکل مارپیچ
spiraling بشکل مارپیچ دراوردن
spiralled حلزونی بشکل مارپیچ
spiralling بشکل مارپیچ دراوردن
spiralled بشکل مارپیچ دراوردن
spirals بشکل مارپیچ دراوردن
spiral حلزونی بشکل مارپیچ
spirals حلزونی بشکل مارپیچ
seelos دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
helicoid بشکل پوسته حلزون مارپیچ
solenoid سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
snaked مارپیچ رفتن
snake مارپیچ رفتن
snakes مارپیچ رفتن
slalom مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
cubes هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
wedel مارپیچ
serpentiform مارپیچ
pinwheel مارپیچ
spiriferous مارپیچ
spiralling مارپیچ
spiral مارپیچ
flexuose مارپیچ
spiraling مارپیچ
spiraled مارپیچ
spiralled مارپیچ
hair pin bend مارپیچ
spiry مارپیچ
gyroidal مارپیچ
helix مارپیچ
spirals مارپیچ
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
left hand helix مارپیچ به سمت چپ
screw auger مته مارپیچ
right handed helix مارپیچ راستگرد
left handed helix مارپیچ چپ گرد
labyrinths پلکان مارپیچ
giant slalmon مارپیچ بزرگ
helix angle زاویه مارپیچ
spiral spring فنر مارپیچ
spirally بطور مارپیچ
spiral test ازمون مارپیچ
spiral stairs پلکان مارپیچ
spiral reinforcement فولادگذاری مارپیچ
corkscrew staircase پلکان مارپیچ
spiral drill مته مارپیچ
inflationary spiral مارپیچ تورمی
snake fence نرده مارپیچ
double helix مارپیچ دوگانه
inside thread مارپیچ داخلی
sinistrorsal helix مارپیچ چپ گرد
mercury thread مارپیچ جیوهای
dancer پله مارپیچ
caracole پله مارپیچ
hair pin bend مارپیچ کوهستان
newel spindle مارپیچ پله
wedelen مارپیچ زدن
twist drill مته مارپیچ
labyrinth پلکان مارپیچ
helical spring متر مارپیچ
worms مارپیچ کردن
wormed مارپیچ کردن
caracol پله مارپیچ
worm مارپیچ کردن
balanced winder پله مارپیچ
newel ستون پلکان مارپیچ
box spring فنر مارپیچ تختخواب
newel تیرمیان پلکان مارپیچ
spiraling حلزونی فنر مارپیچ
spirochete هر نوع باکتری مارپیچ
spirals حلزونی فنر مارپیچ
spirochaete هر نوع باکتری مارپیچ
spirochaeta هر نوع باکتری مارپیچ
spirality شکل مارپیچ یا حلزونی
spiralling حلزونی فنر مارپیچ
spiralled حلزونی فنر مارپیچ
newels تیرمیان پلکان مارپیچ
dogleg پله کان مارپیچ
serpentine شکل مارپیچ مارمانند
coiled مارپیچ سیم پیچ
coils مارپیچ سیم پیچ
spiral حلزونی فنر مارپیچ
helical binding دورپیچی مارپیچ وار
spires ساقه باریک مارپیچ
metal filament [رشته مارپیچ فلزی]
spire ساقه باریک مارپیچ
spiraled حلزونی فنر مارپیچ
newels ستون پلکان مارپیچ
coil مارپیچ سیم پیچ
fleche میل بالای مناره مارپیچ
flexuous پیچ وخم دار مارپیچ
flexural پیچ وخم دار مارپیچ
aerial cartwheel مارپیچ همراه با پرش وچرخش
threads دنده دار کردن مارپیچ
maze پیچ وخم پلکان مارپیچ
thread دنده دار کردن مارپیچ
mazes پیچ وخم پلکان مارپیچ
Hertfordshire spike [میل بالای مناره مارپیچ]
capacole چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
simple motion حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
slalomist مسابقه دهنده اسکی روی اب مارپیچ
turbinate فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
pinnately بشکل پر
in the light of بشکل
in the shape of بشکل
hoof بشکل سم
arundinaceous بشکل نی
caprine بشکل بز
hoofs بشکل سم
floriform بشکل گل
ungulate بشکل سم
fashion بشکل در اوردن
lyrically بشکل غزل
fashioning بشکل در اوردن
crosswise بشکل ضرب در
wedgy بشکل گوه
crosswise بشکل صلیب
hooky بشکل قلاب
vinal بشکل شراب
quadrant gularly بشکل چهارگوش
aciform بشکل سوزن
nebulous بشکل ابر
semicircular بشکل نیمدایره
fashioned بشکل در اوردن
shaped بشکل درامده
tympanic بشکل طبل
ungulate بشکل ناخن
vegetably بشکل سبزی
triangular بشکل مثلث
fashions بشکل در اوردن
obcordate بشکل دل وارونه
butterfly بشکل پروانه
butterflies بشکل پروانه
hamate بشکل قلاب
form بشکل دراوردن
tragically بشکل تراژدی
lunate بشکل هلال
liquidly بشکل مایع
lick into shape بشکل در اوردن
tubby بشکل وان
sickles بشکل داس
ibex بشکل بزکوهی
sickle بشکل داس
formed بشکل دراوردن
in intaglio بشکل کنده
likes بشکل یاشبیه
liked بشکل یاشبیه
like بشکل یاشبیه
broaching بشکل مته
broaches بشکل مته
broached بشکل مته
tees هر چیزی بشکل T
broach بشکل مته
teeing هر چیزی بشکل T
teed هر چیزی بشکل T
tee هر چیزی بشکل T
forms بشکل دراوردن
in a narrative style بشکل روایت
squamation بشکل فلس
scincoid بشکل سقنقر
campanulate بشکل زنگ
sigmate بشکل حرف S
editorially بشکل سرمقاله
sheaflike بشکل تیردان
shaper بشکل در اورنده
shaped like an apple بشکل سیب
convexty بشکل محدب
spikelike بشکل میخ
baculiform بشکل میله
enigmatize بشکل معمادراوردن
awl shaped بشکل درفش
rotiform بشکل چرخ
distributively بشکل توزیع
spheral بشکل دایره
dendroid بشکل درخت
decimally بشکل اعشار
stpular بشکل خال
styliform بشکل قلم
cylindrically بشکل استوانه
cuculiform بشکل فاخته
cruciform بشکل صلیب
crossways بشکل صلیب
crossways بشکل ضرب در
diagrammatically بشکل هندسی
stelliform بشکل ستاره
three square بشکل مثلث
cordate بشکل قلب
ridgewise بشکل خرپشته
arboraceous بشکل درخت
aqua محلولی بشکل اب
fiddle headed بشکل سرویولون
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com